ای نشسته تو درین خانه پر نقش و خیال...


http://www.astronomy.com/asy/objects/images/aurora_shooting_star_500.jpg


یعنی باید یه روز هم به عمرم مونده باشه شفق قطبی رو ببینم.از کوچکی با دیدن عکسها و تصاویرش جدا و بدون اغراق مست می شدم و چند وقت قبل اوردوز زدم از مستی با دیدن این کلیپ داریوش که شعر زیبایی از مولوی مینیاتور بی تصویر این ویدیوی قشنگ هست با بک گروند شفق قطبی.اهلش باشین مست میشین...



من غلام قمرم غیر قمر هیچ نگو

پیش من جز سخن شهد شکر هیچ نگو

سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
ور از این بی خبری رنج ببر هیچ مگو

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

گفتم ای عشق من از چیز دگر میترسم

گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو


من به گوش تو سخنهای نهان خواهم گفت
سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو

قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد
در ره دل چه لطیف است سفرهیچ مگو

گفتم این روی فرشته ست عجب یا بشرراست
گفت این غیر فرشته است و بشر هیچ مگو

گفتم این چیست بگو زیرو زبر خواهم شد

گفت میباش چنین زیر و زبر هیچ مگو

 


ای نشسته تو درین خانه پر نقش و خیال
خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو

همین شعر با صدای زنده یاد شاملو
 
پی نوشت: تا جمع نشدن فنر حال و هوای پستهام این هست!

من یک فنر رها شده ام...


http://animals.nationalgeographic.com/staticfiles/NGS/Shared/StaticFiles/animals/images/primary/flying-snake.jpg


ترم قبل، به خصوص دو ماهه آخرش خیلی به خودم فشار آوردم از لحاظ درسی.جدا هم ترم نسبتا سنگینی بود.آرزوی تموم شدنش رو داشتم که می دونستم تموم شدنش برابر با پایان دوره فوقم هست، البته از لحاظ  روحانی یا  معنوی ! ولی از نظر جسمی یا فیزیکی یا مادی پروژه و چند تا واحد مختصر برام میموند.روزی که اخرین امتحان ترم قبل رو دادم بی اختیار در حین رانندگی فریاد می زدم که تموم شد و خودم رو وحشتناک سبکبال احساس می کردم.تا ده روز بعد امتحانها دنبال مشکلی بودم که پیش اومده بود  برای یکی از درسهام.بعد از اون به کل درس رو بی خیال شدم و به ولگردی رو آوردم. درست هست که زنجیره این ولگردیها تقریبا دو ماه قبل پاره شد ولی از پایان ترم قبل تا الان نتونستم خودم رو پیدا کنم که تمام مقصر کورش!رو می دونم. مثالم مثل فنری هست که حسابی تحت فشار بوده و یهو ول شده و جمع کردن این فنر رها شده کار حضرت فیل خواهد بود. کما اینکه در ابتدای ترم تصمیم گرفتم پروژه پایانیم رو به ترم بعد موکول کنم و به قول دوستم آدم بیکار خطر ناکی شدم که مصداق ضرب المثل کار سنگین را به آدم پرکار بسپارید بودم وتقریبا هیچ برنامه ایم درست پیش نرفت.  انقدر سبکبال کردم خودم رو که حتی به دو درس سبک این ترم هم نرسیدم! درست حسابی. از فرط بیکاری کاذب هم دو بارجشن تولد گرفتم !خلاصه درس اخلاقی  اینکه  انقدر برای رفتن به بهشت به خودم فشار آوردم که از اون در جهنم زدم بیرون.باید به خود بیام که پایان ترم رسید.دلم برای اون روزای سختیم تنگ شده شدید.تنگ تر از دلتنگی برای برف چند سال ندیده وطن.امیدوارم بتونم خودم رو جمع کنم.امیدوارم. همذات پنداری می کنم با این آهنگ زیبای آناتما در این روزها...




 Judgement

The inequity of fate

The pains of love and hate
The heart-sick memories
That brought you to your knees

And the times when we were young
When life seemed so long
Now you are left alone
Where did it all go wrong
Day after day
You burned it all away
(and it's too late)

All the hate that feeds your needs
All the sickness you conceive
All the horror you create
Will bring you to your knees



کاملا بدون تیتر!


http://www.geocities.com/happyfreakshow/insomnia.jpg


اگه اون موبایل لعنتی امشب موقعی که نیم ساعت از خوابم می گذشت چند بار ساعتهای یک یا دو زنگ نمی خورد موقعی که برا اولین بار در این چند ماه اخیر تصمیم گرفتم زود بخوابم و یادم رفت رو سایلنس بذارمش   و دوباره من رو به دنیای اینسامنیا داران برد، به نظرتون آسمون به زمین میومد؟؟! البته این چند خط بیر بط برای آپ کردن بلاگ خوب وجود نداشت و شاید اون موقع آسمون به زمین میومد! و همینطور سه قطعه بیسکویت و یک عدد سیب از یخچالم کم نمیشد!برم ببینم می تونم به ادامه این خواب برسم؟!

پی نوشت ۱: یکی از اون سه گوسپند از مزاحمهای امشبم بود!!

پی نوشت ۲: نتیجه گیری اخلاقی اینکه اگر تصمیم گرفتین هر کار مهمی انجام بدین حتما موبایلتون رو رو سایلنس بذارین و گرنه مثل من الگوی مصرفتون تغییر نمی کنه!

سیزده هم سیزده های اون دوران...


امان از دست نوستاژی.جدا امان. سیزده بدری نیست این اهنگ پوران به ذهنم نیاد . شاید اولین سیزده به در عمرم رو که یادمه در دامان طبیعت و کودکی بی هیچ دغدغه ای بودم عجین شده با این ترانه هست.  نه درسی و مکتبی و مشقی.بدون هیچ علمی که فقط از زیبایی ها حض می بردیم و هیچ دردی را جز سرماخوردگی احساس نمی کردیم که آن هم با شب بیداریهای مادر و توجه بیش از حد پدر شیرین بود.خیلی شیرین تر ازA  گرفتن در سخت ترین کورس این دوران. بوی بی دردی و دود کباب و سر به سر همبازیها گذاردن و بوی بنفشه و لاله و بی ترسی و بی کلگی و فرار از قیلوله ظهر.سیزده همه شاد


http://i32.tinypic.com/25qyc82.jpg



گل اومد بهار اومد میرم به صحرا

عاشق صحراییم بی نصیب و تنها
دلبر مه پیکر گردن بلورم
عید اومد بهار اومد من از تو دورم

گر بیام از این سفر ای گل عذارم
از سفر طوق طلا برات میارم
دلبر مه پیکر گردن بلورم
عید اومد بهار اومد من از تو دورم

ز تو خواهم ز تو خواهم
عهد عشقی که بستی وفا کنی
یاد ما کنی
از چمنها گر گذشتی یاد من کن
گر شنیدی سرگذشتی یاد من کن
دلبر مه پیکر گردن بلورم
عید اومد بهار اومد من از تو دورم

گل اومد بهار اومد میرم به صحرا
عاشق صحراییم بی نصیب و تنها
خوش ادا بالا بلا شیرین زبونم
مانده ام دور از تو و از آشیونم

آشیونم رو گل خودرو گرفته
سبزه از هر گوشه تا زانو گرفته
گر بیام از این سفر ای گل عذارم
از سفر طوق طلا برات میارم

ز تو خواهم ز تو خواهم
عهد عشقی که بستی وفا کنی
یاد ما کنی
از چمنها گر گذشتی یاد من کن
گر شنیدی سرگذشتی یاد من کن
گر بیام از این سفر ای گل عذارم
از سفر طوق طلا برات میارم


لینک این ترانه با صدای پوران



پی نوشت : من ماه بعد میام ایران...