ایده یک قاتل زنجیره ایی خانوادگی!

http://www.odilonredon.net/illustrations/redon.crying-spider.jpg


عنکبوتی رو دیروز عین آب خوردن کشتم.کمی اونورتر روی دیوار دو عنکبوت کوچکتر که به نظرم بچش بودن رو دیدم. حرکات اون ها رو زیر نظر گرفته بودم که دیدم عنکبوت دیگه ای که به ظاهر همسر این عنکبوت مرده بود بالای سرش ظاهر شده و بی حرکت وایستاده.پیش خودم گفتم که الان چه دردی میکشه این همسرش و احتمالا بچه هاش که اون ور وایستاده بودند. یک آن تصمیم گرفتم که همشون رو بکشم تا عذاب نکشن از دوری یار از دست رفته.چنین هم کردم.ازینکه دیگه قرار نبود عذابی بکشن خوشحال بودم.ایده ای که زمینه ساز قتل های زنجیره ایی خانوادگی میتونسته باشه.شاید اولین باری بود که با پاک کردن صورت مسئله مشکلم حل شده بود...


پی نوشت: هدف از نوشتن این خزئبلات جدا نمی دونم چیه!!

تابوو رو بوگوو!

http://www.cabarettaboo.com/sitebuilder/images/taboo_logo_vieux_jpg-337x430.jpg

اصطلاحی در بین بلاگرهایی که در مالزی می نویسند وجود داره که احتمالا شنیدین. مالزی نویس. کلمه یا عبارتی که در نوع خودش محدودیت میاره و تا حدی بی معنی هست. جالب هست که اوایل در تبادل لینک با یک بلاگ مالزی نویس،این بلاگر برای من کامنت گذاشته بود که شما کم در مورد مالزی می نویسید و مالزی نویس نیستید و من مالزی نویس ها رو لینک می کنم.این عبارت که من فکر کنم فقط در این نقطه دنیا باب شده تا حدی هم دیکتاتوری هست و معمولا به بلاگر این القا رو می کنه که باید مطلبش در مورد مالزی باشه حتما!رویه ای که بیشتر مالزی نویسان اون رو رعایت می کنند و البته در انتقادی به اکثر اونها بگم که همین قضیه باعث کلیشه ای شدن بسیاری از بلاگها شده و البته اگر باعلاقه باشه این کار که مطمئنا مقدس تر هست ولی کپی برداری یا ارائه پستهایی بی نهایت کلیشه ای از نتایج مالزی نویس بودن هست که رجوع به این بلاگها رو در حد یک اتلاف وقت کرده. جدا از اینکه خودم رو مالزی نویس نمی دونم خودم رو سیاسی نویس هم نمی دونم .مفهومی که متاسفانه در ایران به اشتباه جا افتاده. انتقاد از عملکرد بد حکومت  یا سران به هیچ عنوان کاری سیاسی نیست و فقط مصداق دفاع از حق هست. در مملکتی که حتی آب خوردن به ظاهر سیاسی هست مطمئنا یه جای کار می لنگه.باز به همین مفهوم دقت کنید.چون در ایران بیشتر مردم را از مفاهیم تابوی سیاسی ترسانده اند به بسیاری از کارها رنگ سیاسی داده اند.من انتقاد از وضعیت بد را وظیفه خود می دانم حتی اگر این انتقاد رنگ به ظاهر سیاسی به خود بگیرد چرا که به طور مستقیم  این وضعیت بد در زندگی من  هم تاثیر می گذارد. برای مثال فرض کنید یکی از آقازاده های سیاسی حکومت ظلمی در حق شما بکند. شما باید پروایی برای شکایت از او نداشته باشید کما اینکه اوضاع نابهنجار کشورمان نمونه ای از این ظلمهاست.در اینجاست که سکوت بدترین ظلم به خود است . در مورد چند ایملی که به من زده شد این جوابیه به ذهنم رسید.من در بلاگم خط مشخصی به جز گفتن حرف حق و هر آنچه دلم میخواهد بنویسم ندارم.به یاد مجله گل اقای زنده یاد صابری فومنی:


یک زبان دارم دوتا دندان لق   می زنم تا زنده هستم حرف حق


پی نوشت ۱:درگیره درگیریهای امتحان و حواشیه اون و بی حوصلگی و جستن خودم بودم این مدت!

پی نوشت ۲: امیدوارم وقت کنم پستی در مورد انتخابات بدم که اگر حرفم خطاست بنده رو آگاه کنید و هم اینکه عقایدم رو بیرون ریخته باشم.