اولین پست بی رمق بلاگم...

بد خسته ام،هر چند تو ذاتم امید هیچ موقع زایل نمیشه ولی شاید از امید داشتن هم خسته ام. دونستن آینده دردیه که در هیچ بنی بشری وجود نداره .از ندونستن مکرر آینده هم خسته ام.از دیدن و ندیدن وطن هم خسته ام.خسته ام ازینکه دوباره تو خودم کنکاش کنم و از این خستگی بیرون بیام.از شنیدن اینکه بم میگن کی میای ایران،از اون هم خسته ام.به زور دارم خودم رو جلو می برم،از این زور زورکی جلو رفتن هم خسته ام.از خصلت های خودم هم خسته ام و از فکر برای تغییرشون خسته تر م.از همین بلاگری هم خسته ام.این پست رو میذارم که یه روز بخونم ببینم آیا از چیزای مسخره ای خسته بودم یا نه واقعا خسته ام؟!...


کمی هم آرامش...

ویدیوی سه سوپرانوی ایرانی. از زیبایی این کار هر چی بگم کمه...