شب فراق تو هر شب که هست یلدایی‌ست...

.

http://www.ettelaat.com/new/newdata/2008/12/12-20/13-53-25.jpg


.

.

شب چله ای دیگه سپری شد به دور از دیار.در ایران این شب مژده برف بازی بود ولبوی داغ و لوبیا(باقالی گرم).شبی دور همی.حافظ خوانی پدر،فلوت مادر،دیوانه بازیهای برادر.باری در غربت و بخصوص سرزمین استوایی خبری از زمستان و برف نیست.لبوی داغ  و باقالی وجود ندارد کما اینکه اگر هم بود در هوای گرم وشرجی اینجا همراه با بوی خاک استوایی لذتی ندارد.و به همین منوال پدری حافظ خوان که کلا وجود ندارد و برادر و مادر دور.فقط یاد و خاطره ای هست وبس که شاید آجیل و هندوانه و دوستان مانند سیمی ارتباطی با آن خاطرات هستند.الان دارم اونهارو رو تنهایی مرور می کنم.باد استوایی میوزه شدید.بچه ها هم رفتن اتاقاشون.لذت  مرموز و خاصی داره این وضع.دوست دارم سال بعد این پستم رو بخونم ببینم چیکار دارم میکنم اون موقع و ببینم چه حس هایی توم مرده و چه حس هایی جدیدی اضافه شده به من.فال  حافظی که دوستم گرفت رو مرور می کنم،جالب بود .شاید بیت قرمز رنگ با پستهای قبلیم نسبت مرموز و جالبی داشته باشه و شاید جوابم باشه،

.

.


بــه جــان پـــیـر خــرابـات و حق صحبت او        که نیست در سر من جز هوای خدمت او

بـــهشـــت اگرچه نه جای گناهکاران است       بیار باده که مــســتظــهــرم به هـمـت او

چــــراغ صــاعقه آن سحاب روشــــن بــاد         که زد بــــه خـــرمـــن مـا آتش مـحبت او

بر آستانه مــــیــخــانــه گـــر ســری بـینی        مـزن بـه پای کـه معلوم نیست نـیـــت او

بیا که دوش به مستی سروش عالم غیب       نــــویـد داد که عام است فیض رحمت او

مکن به چشم حـــقـارت نگاه در من مست      که نیـــست مـــعصیت و زهدی مشیت او

نــمــی کـــنـد دل من زهــد و تـــوبــه ولی         بنام خـــواجـــه بــکوشیـم و فر دولــت او

مــــدام خــرقــه حـافظ به باده در گروست         مگر به خـــــاک خــرابــات بــود فطرت او



تموم میکنم وراجی هام رو  با بیتی از استاد سخن سعدی:

نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست              شب فراق تو هر شب که هست یلدایی‌ست

.

.



عکس



.

.

                                                         

عجایبی که شاید فقط در مالزی وجود داشته باشن!

شاید فقط در مالزی که!:


استاد سر کلاس درس بهتون بگه پنجره کلاس رو باز کنین تا هوای کلاس گرم بشه!

با اینکه هوا همیشه در مالزی گرم هست ولی مردم برای رفتن به سینما و کلاس و... اورکت و کاپشن میپوشند!(ایرکاندیشنها هوا رو وحشتناک سرد می کنن چه در سینما چه در کلاس و معمولا غیر قابل کنترل هستن!!)

گربه ها هر نوع گوشتی را نمی خورند و میانه خوبی با پوست مرغ ندارند!

هندویان هزار خدا پرست به راحتی با مسلمان شیش آتیشه زندگی می کنند!

این جماعت از سگ بدشون میاد و مرده گربه هستند!

اگر موبایلتون رو دزد زد به راحتی به گوشیتون زنگ بزنید و با دزد سر برگردوندن گوشیتون چک و چونه بزنین و تخفیف بگیرین!

اگر ده قلم جنس خرید کردین و صورت حساب براتون آماده شد و تصمیم داشتین یه جنس رو پس بدین ،قیمت همه جنس ها رو از اول بدون جنس مورد نظر جمع می کنن!

میمونها توپ تنیس رو میدزدن!

مارمولکها چهچه بلبل لواسون و قورباغه ها صدای عر عر خر از خودشون در میارن!

رفتن به دکتر در خیلی از موارد ،مدت بیماری رو تمدید می کنه!

آسمون اگر آفتابی باشه هیچ تضمینی نیست یک دقیقه بعد بارون سگ و گربه ای از آسمون نیاد!

دانشگاهتون یه باغ وحش طبیعی باشه!

اگه یه ماه دور از خونت باشی موقع برگشت ممکنه خونت رو گم کنی چون اصلا بعید نیست دو تا پل ماشین کنار خونت سبز شده باشه!

اگر تو یه رستوران به آشپز بگی ساندویچ سوسیست رو با یه تخم مرغ بهت بده،هنگ می کنه!(ابتکارشون در حد تیم ملیه فوتبال بورکینا فاسوه!)

عنکبوتهای کوچک که ظاهری شبیه به  عقرب دارند مثل سایتون در کنار شما زیست میکنن!

دخترهای جوان این کشور به پسرها با لبخند نگاه می کنند بی هیچ منظوری!

برخی روسپیان محجبه هستند حتی در هنگام کار!(فقط بر اساس شنیده ها!)

اگر چیزی به ذهنم رسید اضافه می کنم!





نهاد بی قرار هستی

 . 

.


چند روز قبل  دوتا ناراحتی وحشتناک داشتم که یکیش خبر بدی بود و اون یکی یاسی وحشتناک.صبح فرداش از خواب بلند شدم برای کلاس رفتن.هوای اینجا یکی از بهترین هواهای کره زمین بود انروز و قرار بود تاییدیه خبر بد رو امروز بشنوم.هوا انقدر مطلوب بود که گفتم خدا اگر قراره به ف.ا.ک برم چقدر خوبه که در این هوا باشه و می تونه لذت بخش باشه! خبر بد اول بعد تموم شدن کلاس به خبر خوش استحاله یافت و عصر، اون یاس به امیدواری کامل تبدیل شد در فاصله کمتر از یک روز تغیر فاز صدو هشتاد درجه سرعت تغیرات دنیا رو نشون میداد به شکلی عجیب که واقعا هیچ چیز پایدار نیست.روزی یاس و غم بی اغراق در حد زجرکش شدن و روز بعد نقطه مقابل.در این مورد ها هیچ چیز بهتر از این نیست که یه گذری به دوران وحشتناک گذشته در آرامش اکنون بریم. 


پی نوشت:وارد امتحانهای نهایی دارم میشم و برای مدتی نمی تونم آپ کنم هر چند که از این روش بدم میاد .من عشق نوشتن هستم و اینکه بهانه ای برای انجام ندادنش داشته باشم رو بر نمی تابم ولی چه کنم که جبر زمان هم بد چیزیه.

 


.

.

آفتابی باشید...

.

.

.

.



امروز اولین بار در زندگیم بود که از هوای آفتابی و آسمان آبی لذت بردم.  آروم می روندم و   ترانه زیبای شهرزاد سپانلو  به نام بلوار میرداماد رو زمزمه می کردم: یک روز آفتابی با آسمان آبی  آن سوی عصر غربت...  جدا که چسبید به من! گفتم در اینجا این روز جالب برای خودم رو ثبت کنم و شاید از این به بعد سالگرد هم واسش بگیرم!تازه فهمیدم چرا میگن آفتابی باشید!پس:  جدا آفتابی باشید!

.

.

.

.ای روزهای فردا
ای فکر های زیبا
ای واژه های زرین
ای آسمان لرزان
دریای باد و باران
بالای شهر تهران
در انتظار طوفان
طوفان سرد و سنگین
بهر تو می سرایم از خود برون می آیم
لب های بسته ام را یک لحظه میگشایم
ای سرزمین دیرین
یک شاعر پیاده همراه جویبارت
با یک پیام ساده خوش باد روزگارت
نه این زمان غمگین
از بیشه های گیلان گنبد های سپاهان
از کوچه های شیراز تا آتش های اهواز
لبخندهای شیرین
بهر تو می سرایم از خود برون می آیم
لب های بسته ام را یک لحظه میگشایم
ای سرزمین دیرین
بلوار میرداماد با لحظه های آزاد
پنجاه سال دیگر از ما میاورد یاد
نه روزهای رنگی
یک روز آفتابی با آسمان آبی
آن سوی عصر غربت
تصویری از رفاقت 

پیوندهای پیشین
بهر تو می سرایم از خود برون می آیم
لب های بسته ام را یک لحظه میگشایم
ای سرزمین دیرین
بهر تو می سرایم از خود برون می آیم
لب های بسته ام را یک لحظه میگشایم
ای سرزمین دیرین

.

.

.