برای وجدان نا آرامم...

ای خدا شاهدی که در سنگین ترین روزهای عمرم از لحاظ کاری نمی تونم دل بکنم از آزادیخواهی،منتی به تو نمیذارم ،برای تسکن خودم می نویسم.نمی تونم بر روی کارهای واجبم که آیندم رو میسازه متمرکز بشم. نمی تونم خودم روکه مزه آزادی نسبی رو می چشم بی تفاوت نشون بدم به مردم کشورم.نمی تونم مثل خیلیها که دور از وطن هستند بی خیال باشم و لذت زندگی رو مثل اونها بچشم.درک سختیهای مردم وطن رو هیچ گونه ای نمیشه بیان کرد و این طرف حداقل رو انجام دادن جز وظیفه نیست.در روزهایی که مردم کشورم طاقت فرسا ترین مبارزات رو برای اهدای آزادی به ایران انجام میدن از خودم خجالت می کشم وقتی خودم رو برای امتحانی آماده می کنم. در خجالتم از روح مردی شریف که پشت پا زد به همه امور دنیا. به کسی که در عمل و به مانند مولا علی نشان داد که دنیا از آب بینی بزی بی ارزشتر است.به قدرت پست استبدادی پشت پا زد و آرام و مطمئن به دیدار پروردگار شتافت و به بهترین وجه نشان داد که دنیا پست تر از آن است که به خاطر آن تن به ظلم و ستم بر مردم دهد.از خودخواهی خودم شرمسارم،از پشت گود نشستن خجلم.از اینکه هنوز این دنیای دون برای من دارای ارزش است.خجلم از شهیدان راه آزادی و راه حسین که توسط جانیان در ایران شهید شدند.وقتی برای نوشتن بیشتر ندارم و این حداقل رو می نویسم و حداقل ها رو انجام میدم تا وجدانم کمی،تاکید می کنم فقط کمی راحت باشه...


http://www.blogfa.com/photo/j/jaddeh-88.jpg

هرگز از مرگ نهراسیده ام

اگر چه دستانش
از ابتذال شکننده تر بود
هراس من باری
همه از مردن در سر زمینیست
که مزد گور کن
از بهای آزادی آدمی
افزون باشد
سوختن، ساختن
جستن، یافتن
و آنگاه به اختیار برگذیدن
و از خویشتن خویش
بارو یی پی افکندن
اگر مرگ را
از این همه ارزشی
افزون باشد
حاشا ،حاشا
که هرگز از مرگ
هراسیده باشم
نظرات 1 + ارسال نظر
فروشگاه دستفروش دوشنبه 7 دی‌ماه سال 1388 ساعت 18:52 http://www.dastforush.com

بزرگترین فروشگاه اینترنتی با امکان ارسال کالا و تصفیه حساب آن درب منزل یا محل کار شما.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد