متهمی به نام خدا

 

 

Free Image Hosting at allyoucanupload.com 

 

روزایه عجیبیه این روزا واسه خود خدا!همه ازش شاکی هستن چرا این دنیای پر از بدی رو ساختی؟!!خدا بزرگترین متهم این روزهاست... براش کلی هم جرم تراشی شده... من که نمی خواستم بیام این دنیا چرا من رو اوردی؟ خدایا چرا جواب این همه ظلم رو نمیدی؟؟ چرا به بم زلزله فرستادی؟ عرق شرم داره پیشانیت...  اخ که شکرت ای خدا واسه جهان به این بدی... چی میشد اگه تو دست به ساختنش نمی زدی؟! خداجون ممنون ازینکه دوتا دست دادی به ما  تا اونا رو  رو به هر مترسکی دراز کنیم...خلاصه اینکه تو طول تاریخ فکر نکنم خدا به اندازه این قرن متهم شده باشه...تاریخ انسانیی که با پرستش هزاران خدا  شروع شد و به مرور از تعداد خدایان وقدیسان کاسته شد تا بشر به عدد یک برای اون رسید...و در این قرن اون یک هم داره به صفر تبدیل میشه کما اینکه بی خدایان کم نیستند  و با این اتهامها داره به زیر صفر و منفی سوق پیدا میکنه!! همه اینا شاید برای اینه که جلو اون یک دونه خودمون رو لوس کنیم... یا شاید چشمامون خیلی بسته هست...فقط نیمه خالی لیوان رو می بینیم... یا شاید اون یه دونه رو بد شناختیم...تو ایران هم که خدا رسما جاش رو به مقبره هایی مقدس و فراتر از  تعداد تمام خدایان طول تاریخ داده... بامزه هستیم ما بشر لوس خودخواه هوسباز بهونه گیر ناسپاس حاشیه رو...

 

 

روبهان انسانی

 

 

از وب دوست نازنینم مطلبی قابل تعمق و زیبا پیدا کردم...تقریبا تمام حرف زده شده در مورد ...

 

" وقتی مُروجین مذهبی به سرزمین ما آمدند٬ در دستشان کتاب مقدس داشتند و  ما در دست٬ زمینهایمان را داشتیم. پنجاه سال بعد٬ ما در دستمان کتاب مقدس داشتیم و آنها زمینهای ما را دردست داشتند.

 

جو مو کیانتا اولین رئیس جمهورکنیا بعد از استقلال

 

 

 

۱۸ تیر گرامی باد...

 

 

وظیفم هست از صدایی بنویسم که خاموش شد حداقل به عنوان ایرانیی که به نسبت از ازادی بیشتری برخورداره...ایرانیه غربت نشینی که به راحتی و بدون فیلترشکن به سایتهای مختلف میره و مزه این رو به مزه قرمه سبزی با ته دیگ سیب زمینی دست پخت مادرش ترجیح میده...و شاید در غربت کمتر احساس غربت کنه تا در وطنش.امروز سالگرد ۱۸ تیر ماه هست. روزی که حرف حق زده شد وخاموش شد.این روز نه برای خاموش شدن که برای شهامت گفتن ها ست.روززی که کمی بوی ازادگی به گوش رسید.من به هیچ عنوان سیاسی نویس نیستم  و خودم رو در ین حد نمی دونم ولی شاید بعضی حرف های حق که باید گفته بشه سیاسی برداشت بشه در دنیایی که حتی اب خوردن ما سیاسیست!امیدوارم تا اخر عمرم بتونم از گفتن حرف حق ابایی نداشته باشم...به امید ان روز

 

پی نوشت: مریضی مزمن وحشتناکی داشتم که کم کم داره خوب میشه.مواظب باشید در محیطهای گرم و مرطوب سرما نخورید که وحشتناکه.شاید چند روز قبل برای لحظاتی عزرائیل رو دیدم...

 

 

شعری که همواره ورد زبان پدرم بود...


یادش به خیر...در سفرهایی که به تبریز و آذربایجان غربی داشتم پدرم هر موقع دورنمای زیبای دریاچه ارومیه رو میدید بی اختیار شروع به زمزمه شعر زیر از مهدی سهیلی فقید می کرد.از نوستالژی های این شعر هر چی بگم کم گفتم.مخصوصا که چند سال قبل پدرم این شعر رو دکلمه کرد و مادرم با با اهنگ فلوتش او رو همراهی کرد و تمام رو ضبط کردم که از شانس بد نوار گم شد و من در حسرت دکلمه زیبایی که قرار نیست شنیده بشه غوطه ورم...

 

 
ماهیگیر

در روزگاران خوشایند جوانی
این زندگی در چشم من دریاچه ای بود
دریاچه ای آرام و روشن
دریاچه ای پیروزه گون و آسمان رنگ
دریاچه ای با رقص خوش آهنگ « قو» ها
آکنده بود آغوش این دریاچه سبز
از ماهیان سرخ رنگ « آرزو » ها
***
من آن زمان « صیاد » نیرومند بودم
هر روز و هر شب چون عقابی تیز پرواز
با « دام » خود دنبال ماهی ها دویدم
چون مرغکان دنبال « ماهی » پر کشیدم
تا قعر دریا پیش ماهی ها رسیدم
اما بیکبار
حتی بیکبار
در « تور » تصویری هم از « ماهی » ندیدم .
***
یکعمر بگذشت
از چشم من بگریخت خورشید جوانی
بی باده شد پیمانه های زندگانی
مهتاب پیری گرد سیمین بر سرم ریخت
آمد بدیدارم زمان ناتوانی .
***
امروز هم این زندگی در دیده من
دریاست ، دریا
اما چه دریائیست ؟ دریائی کف آلود
دریای ابر اندود و پر طوفان و پر موج
دانم که ماهی های سرخ « آرزو »‌ها
صدها هزاران در دل دریاچه خفته است
دانم که در هر گوشه دریای پر موج
دور از نگاه من، بسی « ماهی » نهفته است
***
اما چه حاصل ؟
امروز، من « صیاد » پیرم
در چنگ نیرومند پیری ها اسیرم
من پیر ماهیگیر بی تاب و توانم
با دست لرزان
با پای خسته
امروز، آن صیاد نیرومند دیروز
از پا نشسته
نیروی دیدنها ز چشمم رخت بسته
از هر نسیم و موج، میلغزم بسختی
بس « تار‌» ها از « تور» صید من گسسته
در دستهایم قوت « پارو زدن » نیست
از سوی دیگر ـ
بس « تخته »‌ها از « قایق » عمرم شکسته
با خویش میگویم که: افسوس
صیاد نیرومند دیروز
امروز « پیر » است
دریای من دریای پر موج و شریر است
با اینچنین « دریا » و این « فرتوتی » من
دیگر شکار ماهیان آرزوها
بسیار دیر است
بسیار دیر است .