یکی از شعرهای (قصاید) خدای دوم دبیرستانمون... شب

 

 

شبی گیسو فروهشته به دامن

پلاسین معجر و قیرینه گرزن

بکردار زنی زنگی که هرشب

بزاید کودکی بلغاری آن زن

کنون شویش بمرد و گشت فرتوت

از آن فرزند زادن شد سترون

شبی چون چاه بیژن تنگ و تاریک

چو بیژن در میان چاه او من

ثریا چون منیژه بر سر چاه

دو چشم من بدو چون چشم بیژن

همی‌برگشت گرد قطب جدی

چو گرد بابزن مرغ مسمن

بنات النعش گرد او همی‌گشت

چو اندر دست مرد چپ فلاخن

دم عقرب بتابید از سر کوه

چنانچون چشم شاهین از نشیمن

یکی پیلستگین منبر مجره

زده گردش نقط از آب روین

نعایم پیش او چون چار خاطب

به پیش چار خاطب چار مذن

مرا در زیر ران اندر کمیتی

کشنده نی و سرکش نی و توسن

عنان بر گردن سرخش فکنده

چو دو مار سیه بر شاخ چندن

دمش چون تافته بند بریشم

سمش چون ز آهن پولاد هاون

همی‌راندم فرس را من به تقریب

چو انگشتان مرد ارغنون زن

سر از البرز برزد قرص خورشید

چو خون‌آلوده دزدی سر ز مکمن

به کردار چراغ نیم مرده

که هر ساعت فزون گرددش روغن

برآمد بادی از اقصای بابل

هبوبش خاره در و باره افکن

تو گفتی کز ستیغ کوه سیلی

فرود آرد همی احجار صد من

ز روی بادیه برخاست گردی

که گیتی کرد همچون خز ادکن

چنان کز روی دریا بامدادان

بخار آب خیزد ماه بهمن

برآمد زاغ رنگ و ماغ پیکر

یکی میغ از ستیغ کوه قارن

چنانچون صدهزاران خرمن تر

که عمدا در زنی آتش به خرمن

بجستی هر زمان زان میغ برقی

که کردی گیتی تاریک روشن

چنان آهنگری کز کوره‌ی تنگ

به شب بیرون کشد تفسیده آهن

خروشی برکشیدی تند تندر

که موی مردمان کردی چو سوزن

تو گفتی نای رویین هر زمانی

به گوش اندر دمیدی یک دمیدن

بلرزیدی زمین لرزیدنی سخت

که کوه اندر فتادی زو به گردن

تو گفتی هر زمانی ژنده پیلی

بلرزاند ز رنج پشگان تن

فرو بارید بارانی ز گردون

چنانچون برگ گل بارد به گلشن

و یا اندر تموزی مه ببارد

جراد منتشر بر بام و برزن

ز صحرا سیلها برخاست هر سو

دراز آهنگ و پیچان و زمین کن

چو هنگام عزایم زی معزم

به تک خیزند ثعبانان ریمن

نماز شامگاهی گشت صافی

ز روی آسمان ابر معکن

چو بردارد ز پیش روی اوثان

حجاب ماردی دست برهمن

پدید آمد هلال از جانب کوه

بسان زعفران آلوده محجن

چنانچون دو سر از هم باز کرده

ز زر مغربی دستاورنجن

و یا پیراهن نیلی که دارد

ز شعر زرد نیمی زه به دامن

رسیدم من به درگاهی که دولت

ازو خیزد، چو رمانی ز معدن

به درگاه سپهسالار مشرق

سوار نیزه‌باز خنجر اوژن

علی‌بن محمد میر فاضل

رفیع‌البینات صادق‌الظن

جمال ملکت ایران و توران

مبارک سایه‌ی ذوالطول والمن

خجسته ذوفنونی رهنمونی

که درهر فن بود چون مرد یکفن

سیاست کردنش بهتر سیاست

زلیفن بستنش بهتر زلیفن

یگانه گشته از اهل زمانه

به الفاظ متین و رای متقن

تهمتن کارزاری کو به نیزه

کند سوراخ در گوش تهمتن

فروزان تیغ او هنگام هیجا

چنان دیبای بوقلمون ملون

به طول و عرض و رنگ و گوهر و حد

چو خورشیدی که در تابد ز روزن

که گر زین سو بدو در بنگرد مرد

بدانسو در زمین بشمارد ارزن

اگر بر جوشن دشمن زند تیغ

به یک زخمش کند دو نیمه جوشن

چوپرگاری که از هم باز دری

ز هم باز اوفتد اندام دشمن

الا یا آفتاب جاودان تاب

هنرور یارجوی حاسد افکن

شنیدم من که برپای ایستاده

رسیدی تا به زانو دست بهمن

رسد دست تو از مشرق به مغرب

ز اقصای مداین تا به مدین

زنان دشمنان از پیش ضربت

بیاموزند الحانهای شیون

چنانچون کودکان از پیش الحمد

بیاموزند ابجد را و کلمن

نسب داری حسب داری فراوان

ازیرا نسبتت پاکست و مسکن

الا تا ممنان گیرند روزه

الا تا هندوان گیرند لکهن

به دریابار، باشد عنبر تر

به کوه اندر، بود کان خماهن

نریزد از درخت ارس کافور

نخیزد از میان لاد لادن

زیادی خرم و خرم زیادی

میان مجلس شمشاد و سوسن

انوشه خور، طرب کن، جاودان زی

درم ده، دوست خوان دشمن پراکن

به چشم بخت روی ملک بنگر

به دست سعد پای نحس بشکن

به دولت چهره‌ی نعمت بیارای

به نعمت خانه‌ی همت بیاکن

همه ساله به دلبر دل همی‌ده

همه ماهه به گرد دن همی‌دن

همه روزه دو چشمت سوی معشوق

همه وقته دو گوشت سوی ارغن

 

منوچهری

 

 

نظرات 5 + ارسال نظر
Bahman سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 18:37

سلام
خیلی جالب بود .

درود ممنون بهمن جان

آرتیمان سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 19:47

سلام.
چرا جواب من رو تو پست قبلی ندادی؟
یا اینجا بنویس .یا برام e-mail کن لطفا.
ممنون

doorood email ha ro iek ja javab midam . agha paziresh dary ya na? too soalet vazeh nagofty vali age paziresh dary va morakhasy gerefty moshkeli nist vali age dobare bayad proseye paziresh ro tey koni motasefane fekr nakonam ba in ravand paziresh bedan vali age ba ostadah va sps(ghesmate kharejie daneshjooha)sohbat kardy baz omid dashte bash... movafagh bashy

آرتیمان چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 00:18

آره.دارم و مرخصی گرفتم.
ممنون.
فکر کنم ببینمت اونجا.
بازم ممنون از لطف شما.

ندا جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 20:05 http://nedairani.blogfa.com

سلام
ممنون که باز هم محبت داشتی و به من سر زدی. اما در مورد شعری که گفتی به نظرم باید اشتباهی پیش اومده باشه. من شعر خوندن رو خیلی دوست دارم اما از اون جایی که اشعار کمی رو حفظم خیلی به ندرت ممکنه از اونا تو کامنت هایی که می نویسم استفاده کنم. به هر تقدیر عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد، خوشحالم که بهانه ای شد که به هم سری بزنیم. خوب باشی

مجید دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 00:10

سلام بر شما
ممکنه سوال من یه خورده خیلی عادی باشه، اما واقعیتش کسی به جز شما پیدا نکردم تا این سوال رو ازش بپرسم... چون فقط شما تو جوهور هستید شما میتونید این رو خوب پاسخ بدید...
آیا وضعیت زندگی تو جوهور مثل کوالالامپوره؟ بهتره یا بدتره؟
و اینکه وضعیت خونه اونجا چطوره، چون من متاهل هستم و دارم میام اونجا، تا الان هم هرچی تحقیق کردم راجع به کوالالامپور بوده، اما ظاهراً قسمت اینه که بیام یو تی ام.
یه خونه تو متراژ ۱۳۰ تا ۱۵۰ متر ، نوساز، با امکانات خوب و مبله ترجیحاً طبقات بالا (طبقه ۶-۷) چقدر هزینه برمیداره و اینکه آیا مراکز خرید مثل کوالالامپور تو جوهور هست یا نه؟
ببخشید مزاحمتون شدم.
مجید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد