به یاد دوستان البرز ،دانشگاه،موسسه زبان و... پرسه در باغ بالای دربند،در زیر نم باران پاییزی ،سکوت و خانه های کوچه باغ دربند و در شبهای تهران و پرسه ها در لواسون... زیر درخت بید و روی تخت در کنار رودخانه لواسون... سنجاب کوچک روی درخت،نم بارون،چای و سیگار و خوشی...یاد همتون به خیر... سهیل،سیا،یاد عکس اخر هم در شب بارونیه لواسون به خیر...
شب های تهران زیباست زیباست
زیباترین شبهای دنیاست
در آسمانش هر شب هرشب ،
نور امید و عشق و رویاست
در کوچه هایت خانه ها خوابند ،
یادِ نسیم و یادِ مهتابند
در کوچه هایت خانه ها خوابند ،
یادِ نسیم و یادِ مهتابند
در کوچه هایت خانه ها خوابند ،
یادِ نسیم و یادِ مهتابند
امّا تو بیداری ای شهرِ بی خواب
در خلوتِ شب ها در نورِ مهتاب
شهرِ من هر شب چون آسمان است
غرق پولک ، ستارگان است
شهرِ من هر شب چون آسمان است
غرق پولک ، ستارگان است
در گوشه ی هر قلبی ، عشقی
در هر نگاهی مهرِ یاران
در رنگِ مهتابِ پاییزی ،
صد خاطره از روزگاران
از کهکشان ها پرسی نشانم
رویای شب های تهرانم
از کهکشان ها پرسی نشانم
رویای شب های تهرانم
از کهکشان ها پرسی نشانم
رویای شب های تهرانم
ای شهرِ خوبِ من ، ای شهر زیبا
من با تو می مانم ، ای شهرِ رویا
شهرِ من هر شب چون آسمان است
غرق پولک ، ستارگان است
شهرِ من هر شب چون آسمان است
غرق پولک ، ستارگان است
آقا حالا که از تهران گفتی من هم یاد همون جنوبی که نوشتم افتادم که تو غروبهای جمعه که می رفتیم بیرون٬ یه آهنگ بود از یه خواننده که الان اسمش یادم نیست٬ ولی می خوند: تهران شب از تو دور است٬ تهران همیشه نور است...
چقدر این آهنگ تو اون برِ برهوت قشنگ بود.
کاغذ سفید را
هر چه قدر هم که تمیز و زیبا باشد کسی قاب نمی گیرد، برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت
درود
مرسی که اومدی
شاد باشی
ممنون از محبتتون. همیشه در پناه خدای مهربون باشید.
من بوشهرم.هوا عالی/جاتون خالی
دریا موج/نم نم بارون
تمام زنبیلهام تقدیم شما.شونشینی حنل
ساعتم را نگاه می کنم یک لحظه سکون یک لحظه حرکت
زندگیم را نگاه می کنم یک عالمه سکون شاید فقط یک لحظه حرکت...
وبلاگ زیبایی دارین مطالبتان را هم خواندم بسیار زیبا یود موفق باشین منتظر حضور سبزتونم
من هم یاد دوستای مدرسه ام و موسسه انداختی گریه ام گرفت چه قدر از خودم و دوستام دورم به خودم زسیدنو امیدی نیست کاش دوستامو دوباره ببینم
چطوری رفیق ؟ برات از ته دل آروزی موفقیت می کنم ..
نبینم احساس غربت و غریبی بگیردت نازنین . مرور خاطراتت یه حس غریبانه ای داشت که دلم گرفت !
بابا دمت گرم.حاجی هر وقت میریم اونجا یادت میکنیم جات خیلی خالیه.خیلی دلمون برات تنگ شده.