دنگی:این موجود مزاحم

 

امروز داشتم تو خونه زبان می خوندم که یه دفعه یکی با بلند گو توی محوطه یه چیزایی به زبون مالایی می گفت.من داشتم برای خوردن ناهار می رفتم رستوران(ساعت ۶!) و بیرون ساختمان دیدم که حسابی دود بلند شده! چند تا از دوستام رو دیدم و اونا گفتن که این دود نیست سم پاشیه! چون دنگی یکی از دانشجو ها رو زده!غلظت سم بالا بود و ما سریع محوطه رو ترک کردیم.حالا یه توضیحی در مورد دنگی(dangi) بدم:

دنگی حشره اییه که کمی از عنکبوتای  کوچک بزرگتره و طولش حدودی اندازه یه بند انگشته.پشتش سیاه و راه راهای سفید داره وبسیار خطرناکه!سال پیش جون یکی از بچه های ایرونی اینجا رو گرفت.علائم این گزندگی درست بعد از گزیدگی با تب و معمولا دل درد همراه هست که اگه تا یک دو روز بعد گزیدگی به دکتر نریم و پادزهر استفاده نشه مرگ حتمیه!در بعضی موارد بعد دو روز با عوض کردن خون می تونن بیمار رو نجات بدن ولی اگر از سه روز بگذره دیگه الفاتحه!میگن سمش رو کارکرد ریه اثر میذاره.محل زیست این پشه بیشتر جاهای جنگلی جنوب شرق اسیا و افریقا و... هست. کسایی که تو این جور جاها زندگی می کنین،تب رو بسیار جدی بگیرید.

         

 

 

یادی از اخرین شعرم در بازی هستی:خاطره وهم انگیز کودکی

                                                                         

                   

حیاط  پر ز بوی سیب   بود 

و پدر و مادر، شب بیدار،ومن هم

دیوار  همسایه دیوار به دیوار بلند و

درخت تاک ما بر   ان  کمنداست

کنار حوض حیاط ، عطر دود می امد

غوغایی بود،اه،سماور ذغالی مادر  

نسیمی ،ماه را درحوض حیاط می لرزاند

وانعکاس لرزش ان بر دیوار بلند،تاک کمند

برگها میرقصند و من هم و نسیم 

سیبی از  روی درخت می چینم 

و ماه را با ان در حوض شکار می کنم،

رقص دیدنی اب و ماه بر دیوار،بعد شکار 

هیچ کس نگران نیست،ماه سالم است

سپس ،  حمله ابر به زیر پر ماه

صحنه زیباست ولی پدرم بر می خیزد

مادرم میخندد،پدرم میترسد!

چاره ترسش ،یک بارانی است ،می پوشد  

ماه خفته است،بروی بالش ابر 

باز هم در حوض غوغاست،غوغا 

تاریک است ولی میبینم

حوض پر از دایره لرزانست

بوی چای و عطر خاک،بارانست

مادر با اواز پدر رقصانست

انصافا زیبا می خواند،پدر را می گویم

بارون بارونه زمینا ترمیشه

پدرم راست می گفت

زمینها همه تر بودند در انشب ، همه خیس

گلنسا جون هم تو شالیزار بود،و خیس.... 

اکنون پدرم در خاک است،

لیک خاطره بی باک است

حمله خاطره چون ابر به زیر پر ماه

چشم من نمناک است،خاطره  بی باک است

چاره این همه درد،همه از تاک است

حوض من اکنون پیاله  کنیاک است

پر ز گردی حوض قدیم، از باران

گردیه حوض جدید،سبب ،چشم اب است،

اشک من ازاد است

شب ،شب مهتاب است

پدرم در خوابست،مست مستم من

می خوانم،مستی ام درد من رو دیگه دوا نمی کنه....

من نیز چون پدر راست می گویم...

چشم من نمناک است،خاطره  بی باک است...

توضیح کوتاهی در مورد دانشگاه(سطح علمی و دوره زبان)

 

تو این پست در مورد اعتبار دانشگاه  و همینطور دوره های زبان  و... توضیحاتی میدم. اینجا بهترین دانشگاه فنی مهندسی مالزی هست که از نظر سطح علمی خیلی خوبه .دانشجویانی اینجا برا p.h.d اومدن که دانشگاههاشون در حد و اندازه های عالی  هست که بعضی هاشون منتخب جشنواره خوارزمی هستند واز بین تمامی دانشگاههای مالزی  اینجا رو برا ادامه تحصیل انتخاب کردن.استاد کامل اینجا زیاد داره.توی سایت دانشگاه هم می تونین تعدادشون رو ببینین.در مورد دوره های زبان،اگر ایلتس یا تافل نداشته باشین باید اینجا تو امتحان زبان دانشگاه شرکت کنین که البته دو هفته قبل از امتحان ،جدیدا،یه سری کلاسهایی رو بر گزار میکنن واسه امادگی امتحان که شرکت در اونها خیلی میتونه واسه گذروندن امتحان مفید باشه.اگه امتحان رو قبول نشین براتون در حدود یک ترم کلاسهای زبان میذارن که بر طبق نمره ازمونتون ،شامل کلاسهای زیر هستش:

 ۱.Reading    

 ۲. Writing

 ۳.Interaction

که تو سه لول تشکیل میشه،ابتدایی،متوسط،پیشرفته  که دوره های خوبی هستن.دانشکده های کامپیوتر و عمران کمی سختگیرتر ازبقیه دانشکده ها عمل می کنن  و نمره زبانتون برای ورود به اونا باید بهتر باشه که با کمی سعی و تلاش چیز دور از دسترسی نیست.اگر قصد اومدن دارین از طریق این شرکتهای پدر سوخته !هم اقدام نکنین واسه اومدن که پول زیاد و الکی ازتون می گیرن یا اطلاعات غلط میدن.(البته شرکتهای خوب هم هستند که من نمیشناسمشون!). خوش باشین

 

 

و تا امروز...

بعد یه شب اقامت تو اون اتاق افتضاح ،فرداش سوییتی عالی گرفتم و تا الان هم که این رو دارم می نویسم اینجا هستم.روند اصلی فعلا

مطالعه و زبان هست.تمام کارها  ثبت نامیم و کارت دانشجویی و ... تموم شده و کم کم دارم خودم رو پیدا می کنم.راستی کمی هم ازحاشیه های مختلف اینجا بگم. از دوره ای که بازیهای ایران برگزار می شد و ایرونیای اینجا جلو یه رستوران هندی جمع می شدیم و با پرده بزرگی که اونجا بود بازی رو می دیدیم.بازی اول که با ازبکستان بود و انصافا ادم این ور متوجه میشه چقدر پیروزی تیم ملی میتونه به انسجام و همبستگی ادمای یه کشور کمک کنه.کلی چینی و مالزیایی و عرب و ... هم اونجا بودن و شاهد حداقل شادی ایرانیها بعد  گل دوم به ازبکستان بودند . تصمیم گرفتیم که برای بازی بعد،ایران و چین بریم استادیوم.شاید حوصله وصف گذشته رو نداشته باشم و فقط این رو میتونم بگم که استادیم تو اینجا پر از شور و شعف بود و کسی هم در ضمن فحش و بد وبیراه نمیداد.(به دلیل حضورزنان).نتیجه بازی همونطور که می دونید چنگی به دل نزد.واسه بازی مالزی و کره برنامه همون رستوران هندی بود.بازی با کره خیلی از بچه ها رفتن استادیوم ولی من چون به دلم خوب نیفتاده بود نرفتم و شب باخت هم که با چتی سپری شد...این حاشیه های ورزشی بود. چند تا تعریف هم از او ضاع طبیعی اینجا بکنم.دانشگاه ما رسما تو جنگل قرار داره!و نه جنگل مصنوعی!خیلی از جنگل هاش حفاظت شده اند و البته بعضی وقت ها جانورایی از توش پادرازی می کنن که از مواردی که خودم دیدم خوک وحشی،میمون،طوطی،پرنده های عجیب و غریب رنگی!و بچه های دیگه مارهای بزرگ و تمساح و ...هم مشاهده کردن.سوییت من با این جنگل ها کمتر از ۳۰۰ متر فاصله داره (و درست در ابتدای این جنگلها چند تا زمین تنیس هم هست که برنامه تنیس ما اونجا ادامه پیدا خواهدکرد!). یه شب با یکی از دوستام که برای پیاده روی رفته بودم صداهای عجیب و و حشتناکی از داخل جوی بزرگ اب شنیدیم(که اون صدا رو ضبط هم کردیم) هر دومون می ترسیدیم که طرف صدا بریم،صدا شبیه صدای خر بود ولی بم تر و وحشتناک تر!ضبط شده صدا رو بردیم پیش یکی از نگهبانها و از اون در مورد اینکه این صدای چه جونوریه پرسیدیم،شاید باورتون نشه! صدا،صدای قورباغه بوده که بسیار بلند و بم بود!!!! تو خود جاده جنگل که شبها غوغاییه!خدا بخواد به زودی می خوام یه ماشین بگیرم ومطمئنا واسه حس ترس هم که شده ،هفته ای دو سه شب میرم تواون جاده! منتظر شنیدن خبر های هیجان انگیزی از این برنامه باشین!   راستی اینجا بعضی وقتها ماجرا جوهایی میرن تو جنگل وجک و جونورای عجیبی می گیرن و میان رایگان تو معرض دید عموم قرار میدن!جدا لذت بخشه دیدنشون !چند تا ازعکساشو براتون میذارم.راستی کمی هم در مورد امکانات ورزشی اینجا بگم :  زمین سوارکاری و استخرها ی مختلف ،امکانات گلف،زمین فوتبالهایامریکایی!،چمن،گل بزرگ،گل کوچک،والیبال،بسکتبال،هند بال،هاکی،سالنهای بدنسازی و میزهای متعدد پینگ پونگ و... تنها

 بخش کوچکی از امکانات ورزشی دانشگاه هستند!  راستی یه امار

 هاییم از کلاس ها بدم! اول اینکه ملت اینجا فهموشون از جغرافی درحد شتر مرغه! به عنوان مثال ایران رو یه کشور عربی می دونن!که با تلاش وافر ما ایرانیها تو این زمینه!فهمیدن که ما عرب نیستیم!البته وقتی جلو یه عرب به ما میگن کشور ایران عربیه!خود عربه میگن نه! فارسن!البته استادم چند روز قبل تو کلاس ازم پرسید که کجاییم و وقتی گفتم ایرانیم بم گفت خیلی خوشتون میاد که بین کشورهای عربی هستین ولی عرب نیستین!؟ منم که کلی ذوق کرده بودم که بابا این حالیشه! از سر سیاست با خنده ای از ته دل جوابش رو دادم! راستی اینجا کلی بحث در مورد صدام حسین با لیبییایی ها(چقدر ی!)کردم و صدام رو شستم و گذاشتم کنار! راستیکلاسمونچینی،قزاقستانی،لیبیایی،اماراتی،اندونزیایی،تایلندی و ... داره. اینم چند تا از حاشیه هایی بود که یادم مونده. 

 از این به بعد وبم بر میگرده به حال و هوای بازی هستی سه ماه قبل،خاطره های جالب و موضوعات خوب خوب! ،و داستان و....

خوش باشید...

                        چند تا از جانوران دانشگاه  !!

 

         

   

  

 

                     

                   

 

                            

                    

 

                              رصد خانه  دانشگاه


                   

 

                         طبقه پایین فروشگاههای زنجیره ای جاسکو


                    

 

                                          استادیوم(بازی ایران چین)

                  

 

                  

 

                                                    هندوانه زرد!!       

 

                 

 

پ۱:ایران همین الان قهرمان بسکتبال اسیاشد.شادباش میگم به همه