تو این پست در مورد اعتبار دانشگاه و همینطور دوره های زبان و... توضیحاتی میدم. اینجا بهترین دانشگاه فنی مهندسی مالزی هست که از نظر سطح علمی خیلی خوبه .دانشجویانی اینجا برا p.h.d اومدن که دانشگاههاشون در حد و اندازه های عالی هست که بعضی هاشون منتخب جشنواره خوارزمی هستند واز بین تمامی دانشگاههای مالزی اینجا رو برا ادامه تحصیل انتخاب کردن.استاد کامل اینجا زیاد داره.توی سایت دانشگاه هم می تونین تعدادشون رو ببینین.در مورد دوره های زبان،اگر ایلتس یا تافل نداشته باشین باید اینجا تو امتحان زبان دانشگاه شرکت کنین که البته دو هفته قبل از امتحان ،جدیدا،یه سری کلاسهایی رو بر گزار میکنن واسه امادگی امتحان که شرکت در اونها خیلی میتونه واسه گذروندن امتحان مفید باشه.اگه امتحان رو قبول نشین براتون در حدود یک ترم کلاسهای زبان میذارن که بر طبق نمره ازمونتون ،شامل کلاسهای زیر هستش:
۱.Reading
۲. Writing
۳.Interaction
که تو سه لول تشکیل میشه،ابتدایی،متوسط،پیشرفته که دوره های خوبی هستن.دانشکده های کامپیوتر و عمران کمی سختگیرتر ازبقیه دانشکده ها عمل می کنن و نمره زبانتون برای ورود به اونا باید بهتر باشه که با کمی سعی و تلاش چیز دور از دسترسی نیست.اگر قصد اومدن دارین از طریق این شرکتهای پدر سوخته !هم اقدام نکنین واسه اومدن که پول زیاد و الکی ازتون می گیرن یا اطلاعات غلط میدن.(البته شرکتهای خوب هم هستند که من نمیشناسمشون!). خوش باشین
بعد یه شب اقامت تو اون اتاق افتضاح ،فرداش سوییتی عالی گرفتم و تا الان هم که این رو دارم می نویسم اینجا هستم.روند اصلی فعلا
مطالعه و زبان هست.تمام کارها ثبت نامیم و کارت دانشجویی و ... تموم شده و کم کم دارم خودم رو پیدا می کنم.راستی کمی هم ازحاشیه های مختلف اینجا بگم. از دوره ای که بازیهای ایران برگزار می شد و ایرونیای اینجا جلو یه رستوران هندی جمع می شدیم و با پرده بزرگی که اونجا بود بازی رو می دیدیم.بازی اول که با ازبکستان بود و انصافا ادم این ور متوجه میشه چقدر پیروزی تیم ملی میتونه به انسجام و همبستگی ادمای یه کشور کمک کنه.کلی چینی و مالزیایی و عرب و ... هم اونجا بودن و شاهد حداقل شادی ایرانیها بعد گل دوم به ازبکستان بودند . تصمیم گرفتیم که برای بازی بعد،ایران و چین بریم استادیوم.شاید حوصله وصف گذشته رو نداشته باشم و فقط این رو میتونم بگم که استادیم تو اینجا پر از شور و شعف بود و کسی هم در ضمن فحش و بد وبیراه نمیداد.(به دلیل حضورزنان).نتیجه بازی همونطور که می دونید چنگی به دل نزد.واسه بازی مالزی و کره برنامه همون رستوران هندی بود.بازی با کره خیلی از بچه ها رفتن استادیوم ولی من چون به دلم خوب نیفتاده بود نرفتم و شب باخت هم که با چتی سپری شد...این حاشیه های ورزشی بود. چند تا تعریف هم از او ضاع طبیعی اینجا بکنم.دانشگاه ما رسما تو جنگل قرار داره!و نه جنگل مصنوعی!خیلی از جنگل هاش حفاظت شده اند و البته بعضی وقت ها جانورایی از توش پادرازی می کنن که از مواردی که خودم دیدم خوک وحشی،میمون،طوطی،پرنده های عجیب و غریب رنگی!و بچه های دیگه مارهای بزرگ و تمساح و ...هم مشاهده کردن.سوییت من با این جنگل ها کمتر از ۳۰۰ متر فاصله داره (و درست در ابتدای این جنگلها چند تا زمین تنیس هم هست که برنامه تنیس ما اونجا ادامه پیدا خواهدکرد!). یه شب با یکی از دوستام که برای پیاده روی رفته بودم صداهای عجیب و و حشتناکی از داخل جوی بزرگ اب شنیدیم(که اون صدا رو ضبط هم کردیم) هر دومون می ترسیدیم که طرف صدا بریم،صدا شبیه صدای خر بود ولی بم تر و وحشتناک تر!ضبط شده صدا رو بردیم پیش یکی از نگهبانها و از اون در مورد اینکه این صدای چه جونوریه پرسیدیم،شاید باورتون نشه! صدا،صدای قورباغه بوده که بسیار بلند و بم بود!!!! تو خود جاده جنگل که شبها غوغاییه!خدا بخواد به زودی می خوام یه ماشین بگیرم ومطمئنا واسه حس ترس هم که شده ،هفته ای دو سه شب میرم تواون جاده! منتظر شنیدن خبر های هیجان انگیزی از این برنامه باشین! راستی اینجا بعضی وقتها ماجرا جوهایی میرن تو جنگل وجک و جونورای عجیبی می گیرن و میان رایگان تو معرض دید عموم قرار میدن!جدا لذت بخشه دیدنشون !چند تا ازعکساشو براتون میذارم.راستی کمی هم در مورد امکانات ورزشی اینجا بگم : زمین سوارکاری و استخرها ی مختلف ،امکانات گلف،زمین فوتبالهایامریکایی!،چمن،گل بزرگ،گل کوچک،والیبال،بسکتبال،هند بال،هاکی،سالنهای بدنسازی و میزهای متعدد پینگ پونگ و... تنها
بخش کوچکی از امکانات ورزشی دانشگاه هستند! راستی یه امار
هاییم از کلاس ها بدم! اول اینکه ملت اینجا فهموشون از جغرافی درحد شتر مرغه! به عنوان مثال ایران رو یه کشور عربی می دونن!که با تلاش وافر ما ایرانیها تو این زمینه!فهمیدن که ما عرب نیستیم!البته وقتی جلو یه عرب به ما میگن کشور ایران عربیه!خود عربه میگن نه! فارسن!البته استادم چند روز قبل تو کلاس ازم پرسید که کجاییم و وقتی گفتم ایرانیم بم گفت خیلی خوشتون میاد که بین کشورهای عربی هستین ولی عرب نیستین!؟ منم که کلی ذوق کرده بودم که بابا این حالیشه! از سر سیاست با خنده ای از ته دل جوابش رو دادم! راستی اینجا کلی بحث در مورد صدام حسین با لیبییایی ها(چقدر ی!)کردم و صدام رو شستم و گذاشتم کنار! راستیکلاسمونچینی،قزاقستانی،لیبیایی،اماراتی،اندونزیایی،تایلندی و ... داره. اینم چند تا از حاشیه هایی بود که یادم مونده.
از این به بعد وبم بر میگرده به حال و هوای بازی هستی سه ماه قبل،خاطره های جالب و موضوعات خوب خوب! ،و داستان و....
خوش باشید...
چند تا از جانوران دانشگاه !!
رصد خانه دانشگاه
طبقه پایین فروشگاههای زنجیره ای جاسکو
استادیوم(بازی ایران چین)
هندوانه زرد!!
پ۱:ایران همین الان قهرمان بسکتبال اسیاشد.شادباش میگم به همه
از جایی که اتوبوس من رو پیاده کرد برای دانشگاه،قسمت دانشجوهای خارجی ،تاکسی گرفتم.بارای سنگینی داشتم،ولی خوب اگه خربزه خوردم باید پای لرزش هم بشینم.وقتی رسیدم برگ پذیرشم رو نشون اون بخش دادم.بعد کلی خوشامد گویی با ماشین من رو به گست هاوس(محل اقامت مهمان) تو خود دانشگاه بردن و برا بارها هم کمک زیادی کردن.یه خونه دو خوابه تقریبا فرنیشد بود.قهوه ای زدم و کمی استراحت کردم.با دیدن چند تا مارمولک تو خونه ارامشم بد به هم خورد و با کلی هنر تونستم دم یکدومشون رو ساقط کنم.به خدا این روراست می گم،مارمولک های اینجا صدا دارن،شبیه چی نمی تونم بگم ولی یه چیزی تو مایه های مار!شبی که گرسنه بودم رفتم یکی از رستورانای نزدیک محل اقامتم.اووووووووو انقدر غذاهای مختلف بود که نمی دونستم کدوم رو بخورم ولی چون اکثرا نااشنا بودن ترجیح دادم همبرگر بخورم.راستی تو همین مدت با یکی از ایرونیای دانشگاه اشنا شدم.فردا که رفتم (مرکز دانشجوهای خارجی)گفتن که امروز باید اتاقم رو تغییر بدم.منم به دلیل وجود مارمولک ها همچین بدم نمیومد که جام عوض شه.دوباره همون ماشین دیروزیه(پاژیرو!)اومد دنبالم و من و بارهامون رو به اتاقی برد که بعد یه شب موندن تو اون اتاق و اذیت شدن ،استارت اقامت دائمم تو یه جا(اگه خدا بخواد)زده شد. ایر کاندیشن نداشت و دیگه شما تا اخرش بخونین!توی همین روز هم با کلی ایرونی اشنا شده بودم و سوییت یکی از اونا رفته بودم که بسیار تمیز و مجهز و ... بود.سوییت روبروش نمی دونستم که قراره اقامتگاه دائمم بشه.جایی خوش منظره،زیبا و ارام و...
شب اول با خوبی و رفع خستگی تو هتل سپری شد.(من و دوستم هر کدوم یه اتاق گرفته بودیم).صبح با صدای در از خواب بلند شدم.فرزین بود.واسه ناهار رفتیم بیرون هتل.اطراف هتل پر از رستوران غذاهای دریایی بود و ما هم چون با غذاهای دریایی اشنایی نداشتیم تصمیم گرفتیم همبرگر بخوریم و کجا بهتر از مظهر غرب وحشی،مک دونالد!!من با اونکه از مک دونالد مثل بوف تو ایران،بدم میاد (به خصوص بوف با اون غذاهای کم و افتضاحش،که یه عده نااگاه تو دامش میوفتن و این مظهر بی عاری وحماقت برخی مردم ایران رو ساپورت می کنن).همانند خریدهایی که مثلا یه عده ای از پاساژ گلستان شهر غرب می کردند و یه جنس ۵۰۰۰ تومنی رو ۵۰۰۰۰ تومن می خریدن و چه امیانه(امی وار!) کلاس این قضیه رو میذاشتن و انصافا کسبه پاساژ گلستان به خوبی از این حس حقارت مردمی که کلاس گذاشتن رو تو این چیزا میدیدن استفاده لازم رو می کردن!به هر حال بگذریم،نمیدونم چی شد باز به خاکی زدم!! پیش خودم دوست داشتم یک بار مک دونالد رو فقط سر کنجکاوی امتحان کنم.اصلا اغراق نمی کنم.ساندویچی تو محلمون رو ترجیح می دادم.نه اینکه بد مزه باشه ولی اون غولی که تو تبلیغاته اصلا نیست.من خودم دو تا دوبل برگر و دو پرس سیب زمینی سرخ کرده و دو تا نوشابه خوردم تا مثلا کمی سیر شده باشم!(در ضمن وایرلس مجانی هم داشت).بعد ناهار تصمیم گرفتیم بریم فروشگاه معروف جاسکو که همه جای مالزی شعبه داره و از شیر مرغ تا جون ادمیزاد توش هست. خدا رو شکر که ایرونی از نوع دزد و بد ذاتش این جا کمه و گرنه اگر بود عین اب خوردن از مغازه ها و فروشگاههای اینجا جنس بلند می کرد،کثافتکاری و جواد بازیی که تو ارمنستان(و متاسفانه از طرف یه مشت ایرانی از نوع بی خانواده)زیاد دیدم. قسمت میوه فرووشیش پر از میوه های عجیب و غریب بود.رامبوتان یکی از میوه های جالبش بود که صبح قبل رفتن اون یکی دوستم،مهرداد،به من معرفی کرده بود.یه میوه ای هم بود به اسم دراگون که خود مالاییا بهش لقب شاه میوه ها رو داده بودن و...بعد کمی خرید مختصر رفتیم هتل. بارون شدیدی گرفته بود.نزدیک هتل پر از سگ بود که به صورت گله ای حرکت می کردند و دیدنش از پنجره هتل جالب بود.دو سه روز اقامتمون تو هتل این جوری گذشت و بعد ۳ روز با اتوبوس راهی شهر دانشگاهم شدم. راه پر از جنگل بود وزیبا. به جز این قضیه این سفر حاشیه خاصی نداشت.تا اینکه بعد رسیدن و تاکسی گرفتن ،وارد محوطه دانشگاه شدم...