جدید ترین بیانیه مجمع روحانیون مبارز

پارلمان‌نیوز:مجمع روحانیون مبارز در بیانیه‌ای با تاکید بر اینکه مردم بر این باورند که با آراء آنان بازی و به فهم و شعورشان اهانت شده است، از میرحسین موسوی در برابر تهمت‌های ناجوانمردانه قاطعانه حمایت کرد و از تحت فشار قرار گرفتن بسیاری از عالمان برجسته حوزه علمیه قم و سایر کشور برای موضع‌گیری علیه معترضان به نتیجه اعلام شده از سوی وزارت کشور، پرده برداشتند.

به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلمان‌نیوز»، متن کامل بیانیه مجمع روحانیون به این شرح است:

"بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم انا نشکو الیک فقد نبیَنا و غیبته ولینا و کثره عدونا و شدة الفتن بنا

بیش از ده روز است که از انتخابات ریاست جمهوری می‌‌گذرد، مردم نجیب ایران که با هزاران امید و آرزو و شور و شوق به پای صندوق‌های رای آمدند، اکنون باید جنازه جوانان خود را از میان خاک و خون بردارند و به سوگ آنان بنشینند، میلیون‌ها انسان در سراسر کشور به نتایج اعلام شده این انتخابات باور و اطمینان ندارند، بلکه آن را محصول یک طرح حساب شده می‌دانند و بدان معترضنند، میلیون‌ها انسان در سراسر کشور می‌خواهند و حق دارند فریاد اعتراض خود را به صورت راهپیمایی و اجتماعات آرام به گوش طرفداران حق و عدالت برسانند. آیا پاسخ این فریادهای حق‌طلبانه سفیر گلوله‌هایی است که سینه فرزندانشان را بشکافد و پیر و جوان و زن و مرد را به خاک و خون بکشد؟

وقتی از نظر میلیون‌ها انسان فهیم و آگاه مجریان و ناظران انتخاباتی در مظان اتهام قرار دارند آیا منطقی است که آنان را برای احقاق حق خویش به محکمه‌ای حواله دهند که داورانش در معرض اتهامند؟ اگر حضور گسترده مردم در پای صندوق‌های رای آگاهانه بوده و امضاء سند افتخار جمهوری اسلامی است، پس چرا حضور اعتراضی میلیون‌ها نفر از همین مردم به توطئه و دسیسه بیگانگان نسبت داده شده می‌شود مگر رژیم‌های گذشته در ایران و سایر کشورها از این اباطیل چه طرفی بستند که امروز همان نسخه پوسیده را کپی کرده و به مردم اهانت می‌کنند.

میلیون‌ها انسان شریف و آگاه بر این باورند که با آراء آنان بازی شده و به فهم و شعورشان اهانت شده است و برای دفاع از حیثیت و کیان خود به صورت خودجوش به خیابان‌ها ریخته‌اند تا دردها و تحقیرهای فروخورده خود را فریاد کنند. چرا به مردم اهانت می‌کنند و این حرکت مردمی و در کمال وقار و آرامش را به بیگانگان نسبت می‌دهند و هزاران نفر را در خیابان‌ها و از خانه‌هایشان می‌ربایند و با رفتاری بسیار زشت و ناپسند آنان را اعم از زن و مرد به نقاط نامعلوم می‌برند؟ حرکت میلیون‌ها جوان در ایام انتخابات و در راهپمایی‌ها با فریاد الله اکبر و با شعار یا حسین چه کسانی را آزرده و عصبانی کرده است که باید به خوابگاه دانشجویان شبانه حمله کنند و با ضرب و شتم بی‌حساب آنان را آواره کنند و خوابگاه آنان را به ویرانه تبدیل کنند؟ تاسف‌‌بارتر از این عمل آن است که این حمله مغول‌آسا را به خود مردم نسبت دهند. فانالله و انا الیه راجعون.

کدام عقل سلیم باور می‌کندکه حرکت اعتراضی میلیون‌ها انسان آگاه از کارگران، کسبه، کشاورزان، روحانیون، دانشجویان و سایر اقشار نقشه و طراحی این گروه یا آن گروه و با حمایت بیگانگان باشد؟ چرا شخصیت‌های محترم و خدمت‌گذار  ملت طول سی سال گذشته را به بهانه‌های واهی با بدترین رفتارها و دستگیر می‌کنند و به زندان‌ها می‌کشانند؟ کسانی که دست به چنین اعمال می‌زنند و سرمایه‌های اجتماعی جامعه را این‌گونه تاراج می‌کنند، از خدا بترسند و از عاقبت خود بهراسند.

جناب آقای مهندس میرحسین موسوی که در طول سالیان دفاع مقدس نخست وزیر این کشور بوده و همواره در برابر کارشکنان مورد حمایت بی‌دریغ حضرت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه بوده است، پس از بیست سال رصد کردن اوضاع کشور امروز احساس خطر کرده است و برای نجات کشور از مدیریت غلط چهار سال گذشته به میدان آمده و در مدت کمتر از سه ماه میلیون‌ها انسان شیفته امام خمینی را با یاد و نام آن عزیز به صحنه آورده است و میلیون‌ها جوان را که می‌رفتند از هر نوع مشارکت و همراهی جمهوری اسلامی رو بگردانند، با نشان دادن راه و خط صحیح حضرت امام خمینی به پای صندق‌های رای آورده است،‌ آیا چنین شخصیتی به جای آنکه مورد تقدیر و تجلیل قرار گیرد، باید توسط همان‌هایی که در آن زمان در برابر امام صف‌‌آرایی می‌کردند و نیز خلاف آنان امروز مورد عتاب قرار گیرد و آنچه زیبنده خود آنان است به مهندس موسوی نسبت دهند؟ آیا آقای مهندس موسوی مسبب اغتشاش‌های است یا آنان که با لشکر‌کشی در خیابان‌ها شهر را به صورت یک پادگان نظامی درآورده‌اند و مردم بویژه جوانان را تحریک می‌کنند و احساساتشان را جریحه‌دار می‌سازند؟

مردم می‌گویند در انتخابات امانت‌داری نشده است و باید انتخابات ابطال شود، آیا پاسخ چنین خواسته‌ای بر فرض که به اعتقاد مسئولان برنامه‌ریز و مجریان انتخابات صحیح نباشد،‌ انواع اهانت‌هایی است که از بلندگوهای حکومتی نثار مردم می‌شود و باید پس از آن با چوب و چماق و تفنگ و گلوله به آنان حمله شود، عده‌ای مجروح یا کشته و گروهی هم به بند کشیده شوند؟ ‌آیا دستی در کار است تا با این رفتارهای غیر انسانی آبروی امام و جمهوری اسلامی را به تاراج دهد؟

ما قویاً از جناب آقای مهندس میرحسین موسوی حمایت می‌کنیم و در برابر تهمت‌های ناجوانمردانه و از آن جمله تهمت تسبیب اغتشاش‌ها به ایشان از وی دفاع می‌کنیم و عامل همه اغتشاش‌ها و زخمی شدن‌ها و دیگر خساراتی را که به مردم وارد شده است، کسانی می‌دانیم که بی‌جهت شهر را به صورت پادگان نظامی درآورده‌اند و آنها باید شناسایی و محاکمه شوند.

ما مصرانه خواستار آزادی تمامی دستگیرشدگان از شخصیت‌های سیاسی روحانی و غیر روحانی هستیم و هرگونه محاکمه غیرقانونی و بازجویی‌های تحت فشار و رعب را محکوم می‌کنیم.

آیا عدل و انصاف است که صدا و سیمای حکومتی به میلیون‌ها انسان و نخبگان آنان هر گونه اهانتی را روا دارند و هیچ فرصتی برای این بی‌گناهان ایجاد نشود تا از خود دفاع کنند و حقایق را با مردم در میان بگذارند. وقتی وسائل ارتباطی از پیامک‌ها و سایت‌ها و اینترنت  همه را از کار بیندازند و در تلفن‌های همراه اخلال ایجاد کنند و تنها وسیله اطلاع‌رسانی یعنی صدا و سیما را از شأن یک رسانه ملی به رسانه دولتی تبدیل کنند و یک‌جانبه به بدترین شیوه حقایق را وارونه جلوه دهند. آیا می‌دانید با بی‌اعتبار شدن این رسانه فراگیر مردم به پای رسانه‌های بین‌المللی کشانده می‌شوند و با شنیدن و دیدن حقایق جاری در میان جامعه به دروغ‌پردازی‌های رادیو و تلویزیون نفرین می‌کنند؟

شرط انصاف آن است که حداقل یکی از شبکه‌های سراسری سیما برای پاسخ‌گویی به این همه دروغ‌پردازی  و وارونه جلوه دادن حقایق و متهم کردن گروه‌ها و اشخاص، در اختیار  کاندیداهای محترم و طرفداران آنان و مردم مظلوم  قرار می‌گرفت.

بر حسب اطلاع بسیاری از عالمان برجسته حوزه علمیه مبارکه قم و سایر کشور شدیداً تحت فشار قرار گرفته‌اند تا در مقابل میلیون‌ها انسان موضع بگیرند. ما از مقاومت آنان در برابر  این زیاده‌خواهی‌ها صمیمانه و متواضعانه تشکر می‌کنیم و امیدواریم مراجع بزرگ تقلید و عالمان برجسته مانند همیشه ملجاء مردم مظلوم باشند و در برابر حق‌کشی‌ها بایستند و تسلیم نشوند و اطمینان داریم که نخواهند شد و تاریخ پرافتخار مراجع تشیع این حقیقت  را نشان می‌دهد.

مجمع روحانیون مبارز اصرار دارد که اجازه دهند مردم در سراسر کشور یک روز را برای شهیدان خود به سوگ بنشینند و مردم در کمال امنیت در مراسم عزاداری خانواده‌های آنان شرکت کنند.

ما برای بازگرداندن  اطمینان و اعتماد مردم خواهان آن هستیم که هیاتی متشکل از افراد بی‌طرف و کاردان و آشنا به قوانین به شکایات نامزدهای معترض رسیدگی کنند و با رعایت حق و عدل  به داوری بنشینند و با تصمیمی خداپسندانه آرامش را به کشور برگردانند.

درود و رحمت خداوند بر ملت سرافراز ایران بویژه مردم بیدار و شجاع تهران، درود برجوانان غیور بویژه دانشجویان پرشور، رحمت و غفران الهی بر شهیدان به خون خفته آنان،‌ سلام بر زندانیان عزیر و به خانوداه‌های محترم آنان. مجمع روحانیون مبارز خود را در عزای شهیدان و همدردی با خانواده‌های آنان شریک می‌داند و برای آنان صبر و پاداش از خداوند بزرگ مسئلت می‌دارد.

مجمع روحانیون مبارز
1/ 4/ 1388"

نظرات 7 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 18:08

مسعود ده نمکی خامنهای را به غرق شدن در « عطش قدرت» متهم کرد و خواستار ابطال نتایج آن شد
Share
Today at 1:43pm
این نوشته ابتدا در وبلاگ ده نمکی منتشر و بعد ار مدتی محو شد :
چه سخت است که بخواهی از ننگ بر پیشانی سخن بگویی اما واژه­گان را کم داشته باشی. چه سخت است که بخواهی از دیروز صحبت کنی اما این گمان را داشته باشی که چه زود دیر شده است. چه سخت است که بخواهی از زرخرید شدن خود سخن به میان آوری و قطرات شرم را بر پیشانی خود ببینی. هرگز عبدالحسین الله کرم را بخاطر دعوتش از من در تشکیل گروه انصار حزب الله و عضویت در کادر مرکزی آن که بعدها به گروه فشار در میان عموم مردم شهره گشت، فراموش نمی­کنم. در گام­های نخست تأسیس و دیدار با رهبر معظم انقلاب این گمان را داشتم که در مسیری علی­وار ورود یافته­ام. اما هنگامی که خون کشته­شدگان حادثه کوی دانشگاه در 18 تیر را بر پیراهن خویش دیدم، مرحله تردید را در خویش بازیافتم. ماجرای قتل عام درمانی تیم سعید امامی و انقلاب فرهنگی و هنری و سیاسی او همه شبهات ذهنی­ام را از این که، من یک فاشیست تمام عیار شده­ام زدود. نمی­دانم شاید این ساعت دیوانگی من است که این سطور را می­نگارم. در مصاحبه با کریستین امانی­پور من به صراحت از عملکرد فضای وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران و ماشین آدمکشی آن به طرز وقیحانه­ای حمایت نمودم. کاش هرگز زاییده نمی­شدم تا شاهد شلیک مرگبار مهدی صفری تبار به چشم و جمجمه ابراهیم عزت­نژاد در حادثه کوی دانشگاه باشم. کاش از مادر، بی­دست متولد می­گشتم تا توان حمل زنجیر و قمه نمی­یافتم و از این رو ضربات غیرانسانی بر بدن فرزندان این خاک و مرز و بوم نمی­نواختم. کاش در همان روزنامه دگم و کج­اندیشانه یالثارات الحسین می­ماندم و قصارات نگارشی خویش را ادامه می­دادم. کاش هرگز فیلمساز نمی­شدم تا چشم شیشه­ای سینما این چنین رسوایم سازد. خداوندا تو را به کرمت سوگند می­دهم که روسیاهم مساز. تو را به جمال واسعت قسم می­دهم که دل شکسته­ام را مرحم باش. در ازای گناه گذشته­ام در این زندگانی فانی، شماتت و عقوبتم کن تا سبکبالی روان و روح را حس نمایم. بنده مسعود ده­نمکی در پیشگاه ملت سوگند یاد می­کنم که حامی مظلومان و دل­سوخته­گان ایران زمین باشم و از عملکرد تیره و نابخردانه خویش در گذشته و همکاری و عضویت­ام در گروه انصار حزب­الله و فشار اعلام برائت و پشیمانی می­نمایم و رفتار دیکتاتوری حاکمان امروز ایران را که با زبان دین و ائمه اطهار اقدام به دروغ­پردازی می­نمایند و کاخ­های قارونی از جواهر برای خاندان خویش می­سازند را محکوم می­نمایم. نفرین ابدی خداوند بر نظام توتالیتر و ماکیاولیستی حاکمی که امروز در ایران به شکل انفرادی خویش را ولی نعمت همگان می­داند و خود را بر تارک ولی امر مسلمین جهان نهاده است. سربازان گمنام واقعی امام زمان را در شرایط کنونی به اجرای عدل و همدلی با مردم دعوت می­نمایم و از آنان تجدیدنظر در ایدئولوژی شخصی و هسو با مصلحت واقعی مردم ایران را خواهانم. رفتاری که بنده به عینه در یک دوست هم­اکنون یافته­ام. جناب آقای علیرضا شیرازی مدیر محترم سایت بلاگفا از مصادیق دوستان عزیز و صالحی است که در چند سال گذشته همکاری گسترده­ای با تشکیلات امنیتی و اعضا وابسته به وزارت اطلاعات داشته است. لذا در شرایط حاضر در روند همکاری خویش با دوستان امنیتی تجدیدنظر جدی­ای را انجام داده است و تبدیل به اسوه و الگویی برای حقیر و سایر اعضا شبکه امنیتی انصار حزب الله و بچه­های معاونت امنیت داخلی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران گشته­اند.از این که در زمان حاضر دست حقیر بسته­تر از آن است که توانایی انجام کاری جهت آزادی بیان مردم ایران داشته باشم سخت دلتنگ و رنجیده­خاطرم. از آن که با ابزار سینما نمی­توانم صدای واقعی ملت ایران را به جهانیان برسانم، سخت افسرده­حالم. از آن که آیات عظامی همچون آیت­الله حسین­علی منتظری از بیان اظهارنظر آزاد محروم گشته­اند، سخت نادمم. از عزیزان و دست­اندرکاران سینمای ایران بواسطه ساخت سفارشی و اجباری و حمایت مالی­شده پروژه اخراجی­ها از سوی نهادهای رسمی وابسطه به سپاه­ پاسداران انقلاب اسلامی و وزارت اطلاعات، ابراز شرمندگی می­کنم. تمامی تلاش خویش را بکار خواهم گرفت که در حرکتی عادلانه و مردمی پروژه اخراجی­های 3 را به شکل مستقل و غیرسفارشی تولید نمایم.از همه عزیزان به جهت اعتماد به این حقیر نهایت امتنان را دارم و در همین لحظه اعلام می­دارم که مرگ بزرگترین حق خالق بر مخلوق است. لذا مرگی که بدست مخلوقی بر مخلوق دیگر تحمیل گردد، اوج بی­عدالتی و ذلت است. حقیر را از مرگ و ترور خوفی نیست و امیدوارم با ارائه بخشی از ناگفته­های زندگی­ام، خویشتن را در بستر زمان تطهیر ساخته باشم. مرگ و فنا بر حکومت و حاکم انحصارطلب و مستبد.
مسعود ده­نمکی1 تیرماه 138822 جولای 2009

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 18:22

نامه سرگشاده مهندس عبدالعلی بازرگان به رهبر جمهوری اسلامی

میزان نیوز : مهندس عبدالعلی بازرگان،مفسر به نام قرآن و نهج البلاغه، دیروز در نامه ای سر گشاده به رهبر جمهوری اسلامی به مقایسه رفتار آیت الله خامنه ای با رفتار امام اول شیعیان پرداخت.
نامه فرزند شادروان مهندس مهدی بازرگان بدین شرح است:


هوالعلی الکبیر

جناب آقای سید علی خامنه ای، نمیدانم با چه زبان و از کدامین ظلم و جنایتى با شما سخن بگویم که مشفقان و دلسوختگان ملت نگفته باشند؟ در نظام متمرکز و مطلقه ای که همه راهها منتهی به رأی و تصمیم شخصی شما گشته، نامه‌های ناصحانه متعددی در ارتباط با تقلب انتخاباتی وسرکوب خونین معترضین به جنابعالی نوشته شده که هیچکدام هم پاسخی دریافت نکرده‌اند. بنده نیز امیدی ندارم این نوشته از کانال‌های کنترل شده ارتباطی بیت بگذرد و به رؤیت شما برسد، با این حال بنا به وظیفه ملی و دینی خود نکاتی را یادآور می‌شوم.

در نظام ولایت مطلقه فقیه، شما و تئوریسین‌های این تِز مدعی هستید مشروعیت خود را نه از آراء اکثریت مردم، بلکه ازپیوند به ولایت اهل بیت مطهر پیامبرمکرم اسلام می‌گیرید. سرسلسله ولایت و عرفان در مکتب تشیع امیرالمومنین علی(ع) است که دیدگاه سیاسی خود و معیارهای مطلوب حکومتی را در "عهدنامه‌ای" که به "منشور حکومت اسلامی" شهرت یافته، تدوین کرده است. عهدنامه‌ای که برای اداره سرزمین بزرگ مصر به "مالک اشتر" سپرده تا درماموریت خطیر خود به عدالت رفتار کند. بنابراین بر آن شدم عملکرد شما در وقایع خونبار اخیر را در عرضه به این منشور، که تبلور عصاره تجربیات حکومتی نخستین امام مکتب تشیع است، مورد ارزیابی و مقایسه قرار دهم. گرچه این نکات را بهتر از من می‌دانید، اما خواستم به مصداق:"فذکرفان الذکری تنفع المومنین"، هرچند خوشایند شما و چاپلوسان نباشد، هم یادآوری کرده باشم، و هم به کسانی که ولایت شما را از سنخ همان ولایت می‌دانند تفاوت زمین تا آسمان را به توفیق حق نشان دهم.



الف – بدبینی ملت به رهبری

جناب آقای خامنه‌ای، میلیون ها ایرانی آزاده، به حق یا باطل، شما را در حوادث اخیر به خاطر حمایت بی دریغتان از رئیس جمهور و تقلب آشکارانتخاباتی همکاران او، عامل اصلی تشنجات و کشتارها می‌دانند وسیاست‌های یک طرفه و استبدادی شما را محکوم و عدالت و صلاحیت رهبری‌تان را انکارمی کنند. جنابعالی مسلماً چنین قضاوتی را بر نمی‌تابید، اما مدعی پیروی از کسی هستید که (در همان عهدنامه) فرمود:

اگر ملت برتو گمان ستمگری بَرَد( حکم ترا ظالمانه بشمارد)، عذر خویش را با شفافیت تمام برای آنها بیان کن و بدگمانی مردم را با دلائل روشن از خود دور ساز. مسلماً در این (تمکین به حقوق و حاکمیت مردم) ریاضتی است که باید بر خود دهی، و رفاقتی است با مردم، و رسیدنی است به آرمانت که باید برپاداشتن مردم در راه حق باشد (بند ۱۳۰ عهدنامه).

اما شما جز تأیید شتابزده صحّت انتخابات پیش از زمان قانونی آن و مردود شمردن ادعای مخالفین بر تقلب درامانت ِ آراء، نه تنها هیچ دلیل و منطقی جز پافشاری بر درستی و "شیرینی"! آن ارائه ندادید، بلکه نیروهای سرکوب تحت فرمانتان را از "تلخی" عواقب کشتار منع نکردید. در حالی که باید به جای تهدید و توبیخ، با عدالت و انصاف و عذرخواهی ازملت، آنها را آموزش و رشد می‌دادید.

با وجود بسته شدن خبرگذاری‌ها و همه امکانات و ابزار رسانه‌ای ِ قابل کنترل، برای بی خبر نگه داشتن توده‌های مردم از سرکوب سازمان یافته حاکمیت، به نظر نمی‌رسد برای شما محدودیتی برای آگاهی ازعوارض این قلع و قمع باشد. آیا هرگز گزارش و عکسی ازشهدا و مجروحین وقایع اخیر را به سمع و نظر شما رسانده اند؟ آیا می‌دانید نزد خدا و خلقش، به عنوان تصمیم گیرنده اصلی و مسئول مستقیم آنها پاسخگوی در دنیا و آخرت هستید؟ از دو حال خارج نیست؛ یا می دانید، یا نمی دانید. این سئوال را رهبر سلف شما در آستانه انقلاب از شاه کرد. آیا به یاد نمی‌آورید!؟

اختلاف میان مقام رهبری و ملت، امری بسیار طبیعی و عادی در سایر کشورهاست، در نظام ولایت فقیه، همواره این مردم هستند که صغیر و مهجور و محتاج سرپرستی هستند و حق همیشه با رهبری است و نظر او "فصل الخطاب" و "حکم حکومتی"اش حذف کننده هرحرکت فکری است. اما در همان "عهدنامه"، در تنازع احتمالی رهبر با ملت (مشابه چنین حوادثی)، تصریح شده است طرفین موظفند به کتاب و سنت (قانون) مراجعه نمایند ورهبری هیچ حق ویژه ای بر دیگران ندارد (بندهای ۶۳ تا ۶۵).

جناب آقای خامنه‌ای، اینک متاسفانه میان شما و بخش عظیمی از ملت اختلاف و فاصله‌ای عمیق افتاده است که در صورت لجاجت و بی‌اعتنائی به حقوق مردم، میرود خدای ناکرده به جنگی داخلی و برادرکشی منتهی شود آثار چنین فتنه‌ای که تا ابد بر پیشانی عاملان آن باقی می ماند، نام نیکوئی از شما باقی نمی‌گذارد.

توجه تان را به تصویر زشتى ازاین اوضاع در فرازی دیگر ازعهدنامه جلب میکنم:

اگر ملت بر رهبری چیره گردد (نظام مدیریت گسسته شود) یا رهبری به ملت ستم کند، در این هنگام اختلاف کلمه پدید می‌آید و نشانه‌های زورگوئی قدرت آشکار می‌گردد، فریب کاری‌های دینی زیاد می‌شود ، عمل به سنت‌های نیکو متروک می ماند، هر کس به دلخواه عمل میکند، احکام معطل می‌ماند، دردها و بیماری‌های(جسمی و روحی) مردم افزون می‌شود، هیچ کس از پایمال شدن حق بزرگ و رواج امور باطل بیمی به دل راه ندهد (بی‌تفاوتی مردم). در این هنگام نیکان به‌خواری و بدکاران به عزّت می‌رسند(خطبه ۱۶۰).



ب- انتقاد به رهبری

جناب آقای خامنه‌ای، علی(ع) که شما سالی را به یاد او نامگذاری کردید، در همان آغاز خلافت، صریحاً مردم را به حق‌گوئی (انتقاد) از خود و نظردهی (مشورت) دعوت و تأکید کرد: "من بالاتر از این نیستم که اشتباه نکنم، مگر آنکه خدا کفایتم کند" (خطبه ۲۱۶) و در متن عهدنامه معروف خود به مالک هشدار داد:

باید نزدیک‌ترین وزیرانت از نظرقرب مقام کسی باشد که بیشترین حرف تلخ حق را به تو میزند و آنگاه که عملی از تو سر می‌زند که خدا از اولیائش ناخوش دارد، کمترین یاری را به تو می‌رساند، ... همکارانت را به جد بیاموز تا تو را ستایش و بی‌جهت تجلیل نکنند. (بند ۳۳)

شما اگر در حوادث اخیر به جای دستگیری گسترده رهبران گروه های سیاسی و صاحب نظران دلسوزملک و ملت، از بیم واهی بهره برداری از نیروی خشم ملت، و اعتمادتان به تحلیل‌های اطرافیانتان، طبق فراز زیر با آنان گفتگو و رایزنی می‌کردید، آیا به صلاح خودتان و ملک و ملت مظلوم نبود؟

تا آنجا که می‌توانی با دانایان و حکیمان (کارشناسان) در تثبیت آنچه امور کشور را به اصلاح و مردم را به پا می دارد مذاکره کن. (بند ۴۰)

رهبران فکری و سیاسی مردم که جای خود دارد، شما طبق این عهدنامه وظیفه دارید بخشی از اوقات هفته را به شنیدن نظریات کسانی که به شما انتقاد دارند، اختصاص دهید:

باید قسمتی از اوقات خویش را به کسانی که مطالباتی ازخودت دارند اختصاص دهی و در مجلسی عمومی که نهایت تواضع را به خاطر خدا انجام می دهی، بدون حضورنیروهای نظامی، حراستی (امنیتی) و پلیس، شخصاً حضوریابی تا گویندگان (شاکیان) بدون لکنت زبان با تو سخن بگویند، که من از رسول خدا، نه یکبار، که به کرات شنیدم که می‌فرمود: هرگز نظامی را که حق ِ ضعیف بدون لکنت زبان از قوی ستانده نمی‌شود، نمی توان نظام مقدس (پاک و مبرای از عیب) شمرد... ( بندهای ۱۰۹ تا ۱۱۱)

جناب آقای خامنه‌ای، هواداران شما با کدام معیار، حکومتی را که مطالبه امانت درآراء انتخابات را با ضرب و شتم و ابزار قتاله پاسخ می‌دهند، نظام مقدس!! می‌شمارند؟ شما وقتی کارهای بزرگ را به اشخاص کوچک می‌سپارید، برای حفظ موقعیت خود از هیچ اقدامی فروگذاری نمی‌کنند. به راستی منطق شما درحمایت مستمر از آقای احمدی نژاد، که مملکت را با عملکردش در آستانه نابودی قرار داده، جز نزدیکی به افکار خودتان، آنچنان که در نماز جمعه گفتید، چیست؟ نمازی که فرصت استثائی خدائی بود تا جامعه را با قبول تقلب وقضاوت منصفانه خودتان به آرامش بیاورید. اما در "عهد نامه علی" آنگاه که ضوابط گزینش کارگزاران را: داشتن تجربه، حیاء، خانواده صالح، سابقه در اسلام پیشگام (نه متحجر)، اخلاق کریمانه، بی طمعی مالی، عاقبت اندیشی و ... تبیین میکند به گونه دیگری توصیه شده است:

کارگزارانت را پس ازآزمایش به کار بگمار، نه با تمایل شخصی و رأی فردی. که این شیوه ظلم است و خیانت (به ملت). (بند ۷۲)


ج- سرکوب مخالفین

کشتارهای فجیعی که در برخورد با دانشجویان و یا در تظاهرات مسالمت آمیزخیابانی در حوادث اخیرتوسط نیروهای تحت فرمان مستقیم وغیر مستقیم شما رخ داده است، تماماً حکایت از عزم راسخ آن مقام در قلع و قمع مخالفینی می‌کند که جز تجدید انتخابات ِمهندسی شده درخواست دیگری ندارند. گویا فدا شدن هزاران نفر برای به کرسی نشاندن تصمیم رهبری و نادیده گرفتن میلیونها درخواست منطقی اهمیتی در نظام ولائی شما ندارد!؟

اگر از خاطر نبرده باشید،۵۶ سال قبل در بیدادگاه نظامی شاه، وقتی مرحوم طالقانی و سایر سران نهضت آزادی محاکمه می‌شدند، مهندس بازرگان پس از دریافت محکومیت ده ساله خود خطاب به تیمسار"قره باقی" رئیس دادگاه گفت:

ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون وبه شیوه مسالمت آمیز با شما سخن می‌گوئیم. با محکوم کردن ما ملت خاموش نمی شود بلکه با زبان دیگری با شما سخن خواهد گفت.

ده سال بعد حرکت‌های چریکی درجنگل‌های "سیاهکل" و عملیات مسلحانه شهری جایگزین مبارزات مسالمت آمیزپارلمانی شده بود. تشکیلات شما استثنا نیست و قوانین الهی شیخ و شاه نمی‌شناسد.

شما این سخت‌سری و قاطعیت را به نفع نظام ولائی می‌دانید، اما در فراز دیگری از منشور حکومتی على (ع) نظر دیگری عنوان شده است:

ترا هشدار میدهم در باره خونها (جان مردم) و خون ریزی به ناحق. زیرا هیچ عاملی بیش از کشتاربه ناحق موجب بروز نابسامانی‌های اجتماعی (نقمت) و پی‌آمدهای تخریبی عظیم و زوال و بریده شدن مدت (حکومت) نمی‌گردد .... مبادا پایه های سلطنت خویش با ریختن خون حرام تقویت کنی که چنین شیوه‌ای نه تنها موجب تضعیف و سستی ارکان حکومت، بلکه زوال و انتقال آن (به نظامی دیگر) می‌شود. (بند ۱۴۱)

جناب آقای خامنه‌ای، شما که اجازه نمی‌دهید خبرنگاران داخلی و خارجی از صحنه‌هائی که هوادارانتان آفریده‌اند، فیلم و گزارشی تهیه کنند، آیا مستقل از فضا و فیلتری که پیرامونتان ایجاد کرده‌اند هرگز فرصت کرده‌اید نیم نگاهی به عکس‌ها و فیلم‌هائی که جوانان جسور با موبایل‌های خود از جنایت‌های مأمورانتان گرفته‌اند بیندازید؟ آیا حمله نیروهای سرکوبگر در لباس شخصی را که همچون گرگ به جان جوانان برومند وطن افتادند دیده‌اید؟ مگر امام علی(ع) در همان عهدنامه هشدار نداده بود:

مبادا، همچون درندگان به جان مردم افتاده و خورد نشان را غنیمت بشماری. آنها از دو حال خارج نیستند؛ یا برادر دینی تواند و یا همنوع تو (بند ۹ و ۱۰).

البته شما در نماز جمعه با فرافکنی زیرکانه‌ای مسئولیت این جنایت ها را به گردن "تروریست های نفوذی"! انداختید که در پوشش تظاهرات خیابانی ضربات تروریستی خود را وارد می کنند. عجبا، چگونه است که تروریست ها اهداف خود را همواره از میان دانشجویان معترض دانشگاهها و در میان مردم عادی انتخاب می‌کنند!؟

گفتید:"اینکه بروند دانشگاه و جوان دانشجوی مؤمن و حزب اللهی را آنهم با شعار رهبری مورد تهاجم قرار دهند دل انسان را واقعا خون می کند"! اگر چنین احساسی صادقانه است، چرا برای یکبار هم که شده دستور نمی‌فرمائید نیروهای انتظامی شما با نیروهای رسمى با لباس شخصی برخورد و آنها را دستگیر کنند؟

امام علی به مالک اشتر، با آنکه مطمئن ترین یاور او بود، در دفاع از حقوق مردم تازه مسلمان مصرو پرهیز او از اتخاذ شیوه‌های خشن در برخورد با مردم فرمود:

اگر به خطا کسی را کشتی یا تازیانه‌ات، یا شمشیرت، یا دستت در عقوبت از حدّ گذرانید، یا با مشت و بالاتر از آن، به ناخواسته مرتکب قتلی شدی، نباید گردن کشی و غرور قدرت تو مانع آید که خون بهای مقتول را به خانواده اش بپردازی.

جناب آقای خامنه‌ای، در نظام ولایتی شما خونبها که پیش کش! جنازه جوانان را هم به خانواده‌هاشان به راحتی تحویل نمی‌دهند تا بر آنان عزاداری کنند!؟ این است رأفت وعطوفت اسلامی ادعائی شما!

شما با تحریک عواطف مذهبی نمازگزاران، بخش عظیمی از ملت را فریب خوردگان یا وابستگان به بیگانه شمرده و مرتکب ظلم عظیمی می‌شوید. شما ناله و نفرین مادران داغدار وفرزندان شکنجه شده آنان را نمی‌شنوید اما در نظام خداوند ِ سمیع و علیم ناله والدین "ندا"های مقتول بدون جواب نمی‌ماند.

(بند۱۹) هیچ عاملی برای تغییر نعمت‌ها (راحت و رفاه و امنیت و آزادی) در جامعه و شتاب گرفتن نقمت ها (نومیدی، اعتیاد، فساد، فحشاء و ...) مؤثرتر از قدرت گرفتن یک حکومت بر پایه ظلم نیست. زیرا خداوند شنوای دعای شکنجه دیدگان و در کمین ستمگران است.


د- شخصیت پرستی مشرکانه

جناب آقای خامنه‌ای، ملت ما در انقلاب سال ۵۷ ازطاغوت زمان که نماد طغیان استبدادی یک فرد بود، نجات یافت و به حاکمیت ملی رسید. اینک پس از ۳۱ سال، گرچه ظواهر و عناوین عوض شده، اما همچنان در بر همان پاشنه می گردد و اکثریت ملت درنظام ولایت مطلقه و شورای نگهبان و سایر نهادهای وابسته، از حاکمیت خود محرومند. شیوه‌های شخص پرستی و بت سازی مشرکانه از مقامات و تملق و چاپلوسی، سکه رایج زمانه است و بر خلاف امام علی که در طرد و دفع متملقین فرصت‌طلب از هیچ فرصتی دریغ نمی‌کرد، متأسفانه دیده نمی‌شود مقام رهبری ابراز برائتی از چنین چاپلوسانی کرده باشند. گویا این فراز زیر از عهدنامه به کلی فراموش شده است:

هرگاه از اقتدارخویش احساس ابهت واوج خیال (در آسمان جاه و مقام) کردی، نگاهی به عظمت ملک خداوند بر بالای سرت بیفکن و قدرت او را برخویش، که فاقد آنی، در نظر بگیر. با چنین به خود نگریستنی سرکشی تو تسکین می یابد، تند و تیزی تو فرو می‌کاهد و عقل و خِردی که از توگریخته باز می‌گردد (بند۱۴).


ر - عدالت پروری

انتظار ملت از شما چیزی جز انصاف و عدالت و ترجیح حقوق ملت برتمایلات خودتان نیست، شادمانی شما نیز، آنچنان که در عهدنامه آمده است، نباید جز اجرای عدالت و جلب رفاه و رضایت مردم باشد. این سخن ِامامی است که یکسره از ولایت او داد سخن می‌دهید:

بهترین مایه شادمانی رهبران باید بپا داشتن عدالت در شهرها وپدیدار شدن دوستی (طرفداری) ملت باشد و چنین دوستی حاصل نمی‌شود، مگربا خوش‌بینی‌شان و این نیزحاصل نمی‌شود جز با گردآمدنشان پیرامون مسئولین امور و سنگین نشمردن بار دولت آنها بردوش خود و ترک ِآرزوی سر آمدن دوران زمامداری‌شان (بند۵۸).

جناب آقای خامنه‌ای، پایان بخش نامه خود را مقدمه عهدنامه امام علی قرارمی‌دهم، مقدمه‌ای که به هنگام اعزام مالک اشتر به سرزمین فراعنه، نوشته شده است:

ای مالک، بدان که تو را به سرزمینی فرستاده‌ام که پیش از تو دولت‌ها دیده، برخی دادگر و برخی ستمگر. و مردم در کارهای تو به همان چشمی می‌نگرند که تو در کار رهبران پیش از خود می‌نگری ودرباره تو همان می‌گویند که درباره آنان می‌گوئی و نیکوکاران را از آنچه خدا بر زبان مردم جاری می‌سازد توان شناخت.

میهن عزیز ما بیش از ۲۵ قرن است درسلطه سلسله سلاطینی، عموماً ستمکار زیسته است، زمان زیادی ندارید تا قضاوت بندگان خدارا عوض کنید. آریامهر!! آنگاه صدای انقلاب مردم را شنید که فریاد "مرگ برشاه" همه فضای شهر را پر کرده بود. به نصیحت امیرمؤمنان گوش دل بسپارید که فرمود:

کفایت کار مردم به عهده تو قرار گرفته وخداوند ترا در رفتارت با ملت امتحان می‌کند. پس خود را در جنگ با خدا قرار مده که قدرتی در برابر انتقام او نداری و نیز بی‌نیاز از عفو و رحمتش نیستی (بند۱۱).

... و مااریدان اخالفکم الی ما انهیکم عنه ان ارید الاالاصلاح مااستطعت و ماتوفیقی الابالله علیه توکلت و الیه انیب (هود۸۸).


ROOZ-E-AFTABI - استرالیا - ملبورن
جالب بود. مرسی
سه‌شنبه 2 تیر 1388

mahmoud_ahmadinejad - استرالیا - سیدنی
بچه ها یه ویدئو میخوام معرفی کنم:
اسمش هست بیشرفترین ایرانیها.خائنین رو نگاه کنید:
= http://www.youtube.com/watch?v=jjViAyT37YUeurl
سه‌شنبه 2 تیر 1388

hana-shiraz - ایران - شیراز
جانا سخن از دل ما می گویی
سه‌شنبه 2 تیر 1388

$persian$ - ایران - تهران
درود بر تو به هموطنی مثل تو افتخار میکنم
ولی فکر نکنم با یه نامه یا حتی یه شاهنامه مشکل حل بشه
این آقا این حرفا رو حفظه خودش در زمان قبل از رهبر شدن مدرس همین مطالب بوده ولی عمل؟! هه هه هه خنده داره که فکر کنیم خامنه ای بخواد عادل باشه
سه‌شنبه 2 تیر 1388

palmera - ایران - اصفهان
جناب آقای بازرگان درود بر شرف پدرتان
آفرین
حقا که شما نیز اولاد خلف همان پدرید.
سه‌شنبه 2 تیر 1388

elhamf60 - ایران - مشهد
امیدوارم تمامی این پندها آویزه گوش همه ما علی الخصوص آنان که ادعای دین پرستی و مذهب و اعتقاد می کنند باشد. اگرچه آنان که باید به گوش باشند مانند کپکی سر در خاک برده و ادعای بی طرفی و بی اطلاعی نسبت به امور را دارند. ای کاش این پندها به گوش همه ایرانیان ما برسد تا شاید از بی قانونی که بر سر ما می اید و جوانان ما اینگونه هدف این نامردان و بی غیرتان می گردد را با جوابیمنطقی نابود سازیم. به امید ایرانی بهتر و سرافرازتر. از همه شماها هم می خواهم که با دست در دست قرار دادن و همبستگی این متقلبان را در جای خود بنشانیم. پس خاموش نباشید.ا
سه‌شنبه 2 تیر 1388

گاندی - بلژیک - لیژ
http://www.bazargan.com/Abdolali/main1.html
‌به سایت ایشان مراجعه کنید.
سه‌شنبه 2 تیر 1388

Goşa Çay - ایران - قوشاچای
خامنه ای می فهمی چی میگه؟
ابلهی چون تشنه قدرتی و چشمانت بسته شده
سه‌شنبه 2 تیر 1388

rabi - ایران - تهران
تا کله خری به نام سید علی باشه همین آش همین کاسه است.
سه‌شنبه 2 تیر 1388

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 18:27

شهبازی:جناب حداد،این سناریو انگلیسی است
عبدالله شهبازی در نامه سرگشاده ای به حدادعادل نوشت:

برادر ارجمندم جناب آقای دکتر غلامعلی حداد عادل

در مراحل پایانی نگارش مقاله برای دانشنامه «جهان اسلام» بودم به درخواست شما. می‌خواستم تماس بگیرم و از تأخیر در تحویل مقاله پوزش بخواهم که وقایع اخیر رخ داد. دیشب شما را در گفتگوی شبکه دو دیدم و به سخنان‌تان با دقت گوش فرادادم. از آن زمان تا اکنون در ذهنم پرسش‌های بسیاری مطرح می‌شود که آرامم نمی‌گذارد. سرانجام، نتوانستم تحمل کنم و این نامه را نگاشتم.

در سخنان جنابعالی چهار نکته توجه مرا جلب کرد:

1- تحولات جاری را به «انگلیسی‌ها» نسبت می‌دهید به‌ویژه به دلیل فعال بودن و تأثیرات شبکه فارسی بی. بی. سی. در این روزها؛

2- به کانال‌های اطلاعاتی خود، که بنیان داوری شما را می‌سازد، اطمینان مطلق دارید؛

3- پیش از طی مراحل قانونی و تأیید شورای نگهبان صحت انتخابات را به سود آقای احمدی‌نژاد تأیید می‌کنید؛

4- به آقای احمدی‌نژاد چنان علاقه دارید که نمی‌توانید پنهان کنید زیرا تصوّر می‌کنید ایشان گزینه مطلوب شماست.

برادرم، آقای حداد!

تخصصم مورد قبول شما بوده و می‌دانید که «انگلیسی‌ها» را خیلی خوب می‌شناسم. گمان می‌کنم مستندترین و جامع‌ترین پژوهش‌ها را در زمینه دو کودتای 3 اسفند 1299 و 28 مرداد 1332 من انجام داده‎ام. دو دهه است در این حوزه کار کرده و خوب کار کرده‌ام؛ بیش از دیگران. یقین دارم در این شک ندارید. و یقین دارم در حسن‌نیت و ارادتم تردید ندارید. «جوگیر» نیز نشده‌ام. پیش از انتخابات به سود مهندس موسوی اعلام موضع کردم زمانی که ورود ایشان به صحنه به‌طور جدّی مورد تردید بود و حتی خود ایشان به تصمیم قطعی نرسیده بود. در طول این روزهای پرحادثه با دقت و دلسوزی تحولات را رصد کرده‌ و می‌کنم و برای نوشته‌های بعدی خویش «فاکت» فراهم می‌آورم. حوادث این روزها ابهام‌ها و رازهایی را برایم آشکار کرد که بسیار ارزشمند است. در این باره در زمان خود خواهم نوشت.

برادرم آقای حداد!

اجازه دهید حوادث روزهای پیش را اندکی مرور کنیم:

شما خوب می‌دانید زمانی که مهندس موسوی ناگهان ورود خود را به عرصه انتخابات دهم اعلام کرد چه آشفتگی در میان کسانی پدید آمد که در پیرامون آقایان خاتمی و کروبی گرد آمده بودند. بسیاری از آنان هیچ تجانس و سنخیت فکری با مهندس نداشته و ندارند. شما خوب می‌دانید که مهندس اصول‌گرایی واقعی است و سخت پایبند به اصول و ارزش‌های امام راحل و انقلاب؛ بسیار بیش از نورسیدگانی که هوّیت و پیشینه‌شان در هاله‌ای از ابهام است و امروزه چنان سنگ «اصول» را به سینه می‌زنند که انسان حیرت می‌کند. متأسفانه، این «نورسیدگان» را اکنون معرکه‌گردان و «کانال‌های اطلاعاتی و تحلیل‌گران مورد وثوق» می‌بینم و بخش مهمی از آتش فتنه را از سوی ایشان می‌دانم. بگذریم.

خوب می‌دانید که مهندس در مسائل توسعه داخلی و سیاست خارجی بسیار اصول‌گرا است؛ بدان معنا که اصیل و بومی و اسلامی و ایرانی می‌اندیشد و شاید تنها تمایزش با برخی اصول‌گرایان راستین اعتقادش به تضارب آراء و تکثر سیاسی و فرهنگی، و در یک کلام پلورالیسم، باشد. می‌توانید نگرش مهندس به مسائل توسعه و سیاست خارجی را مقایسه کنید با برخی مدعیان که معلوم نیست در مسائل داخلی چه استراتژی توسعه و چه راهکارهایی را قبول دارند و در سیاست خارجی به چه اصولی پایبندند.

بهرروی، «بزرگان آن قوم» به مهندس اهانت‌ها کردند. منظورم همان کسان است که در دوره هشت ساله ریاست‌جمهوری آقای خاتمی در سیاست و مطبوعات و اقتصاد یکه‌تاز بودند و هیچگاه به مهندس نظر خوش نداشتند. مهندس آن زمان نیز، چون امروز، پایبند به اصول و به این دلیل مظلوم بود. زمانی که کار از کار گذشت و آقای خاتمی، به دلیل اعلام ورود غیرمنتظره مهندس، انصراف داد، به‌ناچار هجوم آوردند و مهندس را در محاصره گرفتند. من با نگرانی این تحول را رصد می‌کردم. می‌دیدم که چگونه سایت‌های حامی مهندس موسوی به سرعت ایجاد می‌شود و یا به دست اینان می‌افتد. با نگرانی می‌دیدم که چگونه، به سان بیلبوردهای تبلیغاتی، نام‌های خود را بر سایت‌های هوادار مهندس حک می‌کنند. نگران بودم که مهندس را به سود خود مصادره کنند و نگرانی‌ام را در مصاحبه با وبگاه «تدبیر» منعکس کردم. [2] کار دیگری از دستم ساخته نبود. متأسفانه، شاهد بودم که در حلقه اصلی ستاد مهندس آن شم سیاسی و اطلاعاتی قوی وجود ندارد که به ترکیب و آرایش سیاسی هواداران مهندس سامان دهد و تعادلی میان جناح‌های مختلف ایجاد کند. این حلقه باید تبلیغات را به گونه‌ای هدایت می‌کرد که مهندس به نماد یک محفل معین و شناخته شده بدل نشود.

متاسفانه، آن‌چه نگرانش بودم رخ داد. می‌خواستند انتخابات را دوقطبی کنند که کردند. با حضور فعال خود در سایت‌ها و رسانه‌های حامی مهندس موسوی نگرانی را در شما، و امثال شما، دامن زدند. من نگران نبودم زیرا یقین داشتم مهندس زیرک‌تر از آن است که اجازه دهد «این آقایان» در دوران ریاست‌جمهوری او مانند دوران آقای خاتمی یکه‌تازی کنند. به مدیریت قوی و زیرکی مهندس یقین داشته و دارم. معهذا، «آقایان»، که هیچ تجانس فکری و سیاسی با مهندس نداشتند، نیرومند و منسجم بودند. من نگرانی خود را از «مصادره مهندس به سود یک کانون معین» ابراز کردم حتی در همان یادداشت اوّل که پس از ملاقات با مهندس منتشر نمودم. این یادداشت را مهندس پسندید و ظاهراً با ابراز تمایل ایشان در تمامی سایت‌های منتسب به وی درج شد؛ ولی به دلیل همین ابراز نگرانی از «مصادره»، در قالب «کامنت» (اظهارنظر خوانندگان)، توهین‌هایی نثارم کردند که سابقه نداشت. من نیز رنجیدم و اعتراض کردم. [3] «آقایان» نمی‌خواستند هیچ «بیگانه‌ای» وارد حلقه‌ای شود که می‌خواست مهندس را محاصره و مصادره کند.

این آن روی سکه است برادرم آقای حداد! این روی سکه را نیز ببینید:

بیش از ده سال است، از زمان حادثه شوم «قتل‌های زنجیره‌ای» در آذر 1377 و فاجعه کوی دانشگاه در تیر 1378، با دقت تحولات را دنبال می‌کنم. در این ده ساله شاهد تکوین سناریویی هستم که دو قطبی کردن جامعه ایران و از این طریق فروپاشیدن نظام و حتی تجزیه کشور را هدف گرفته است. ده سال است با رنج نظاره‌گر چینش گام به‌گام مهره‌ها و محاصره اطلاعاتی در این روی سکه هستم. می‌بینم و هشدار می‌دهم. سال‌هاست درباره شبکه «یهودیان مخفی» و «بهائیان مخفی» می‌نویسم و می‌گویم. کسی توجه نمی‌کند.

در پژوهش‌های خویش دریافتم که فرمان مشروطه را، فرمان دوّم را که در آن عبارت «مجلس شورای اسلامی» به «مجلس شورای ملّی» تغییر یافت، میرزا مهدی خان وزیرهمایون، پسر فرخ خان امین‌الدوله کاشی، از مظفرالدین‌شاه گرفت که «بهائی مخفی» بود. در تفحص تاریخی دریافتم که سید اسدالله خرقانی، همه‌کاره بیت آخوند خراسانی، مرجع بزرگ زمان و رهبر انقلاب مشروطه، تا زمان خلع محمدعلی شاه، «بهائی مخفی» بود و همو بود که شبکه‌های مخفی سِر اردشیر ریپورتر، گرداننده سازمان اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران، را در نجف ایجاد و هدایت کرد. و این من بودم که برای اوّلین بار او را معرفی کردم و نوشتم در روزی که شیخ فضل‌الله نوری را به دار کشیدند پسر همین سید اسدالله خرقانی، به‌نام سید نورالدین، در حبل‌المتین تهران مقاله مفسده‌برانگیز «اذا فسد العالِم فسد العالَم» را نوشت تا آخوند خراسانی و خیل کثیر علما و طلاب از عتبات راهی ایران نشوند؛ و اینان بتوانند مشروطه را به سود خود مصادره کنند. [4] در پژوهش خویش دریافتم که احسان‌الله خان دوستدار، لیدر «کودتای سرخ» علیه میرزا کوچک خان، و بسیاری از فتنه‌گرانی که نهضت جنگل را به شکست کشانیدند «بهائی مخفی» و مأموران سرویس اطلاعاتی بریتانیا بودند، [5] و نیز دریافتم که ابوالفتح‌زاده و منشی‌زاده و مشکات‌الممالک، سه گرداننده اصلی «کمیته مجازات» که عملکرد آن بسیار شبیه به شبکه عاملین «قتل‌های زنجیره‌ای» بود، و برخی از تروریست‌های عضو این کمیته و برخی دیگر از تروریست‌های نامدار آن عصر چون عبدالحسین خان معزالسلطان (سردار محیی) و زین‌العابدین خان مستعان الملک «بهائی مخفی» بودند. [6] سردار محیی و مستعان‌الملک همانان‌اند که بازجویی از شیخ فضل‌الله نوری را به دست گرفتند. مستندات کامل را در مقاله‌ای که برای دانشنامه شما نگاشته‌ام خواهید دید.

نوشتم و انکار کردند. نوشتم و به «توهّم توطئه» متهمم کردند و سرانجام با لطایف الحیل طردم نمودند. هیچگاه پرسیدید چرا عبدالله شهبازی به شیراز رفت و چرا در شیراز نیز راحتش نگذاشتند؟ به راستی، درباره من چه گزارش می‌دادند؟ مهم است بدانم چرا تمامی امکانات را از من گرفتند، روانه شیرازم کردند و در اینجا نیز مرا رها نکردند.

آقای حداد!

سال‌هاست درباره «دماوند» [7] و «دماوندیانی» چون آقای حسین شریعتمداری و «صغاد» و «صغادیانی» چون آقای حسینیان [8] و همفکران‌شان می‌نویسم و کسی توجه نمی‌کند.

ده سال است، با رنج، شاهد تکوین و انسجام حلقه‌ای بسته و متصلب در پیرامون جنابعالی و اصول‌گرایان راستین هستم که هر «بیگانه‌»ای را به انحاء مختلف طرد می‌کنند. ده سال است با دقت رصد می‌کنم و می‌بینم گام به گام «کانال‌های اطلاعاتی» امثال جنابعالی را محصور و منحصر به خود می‌کنند. امروز، اسفمندانه، می‌بینم موفق شده‌اند. نتیجه این است که شما از تحولات امروزین ایران آن‌چه را می‌بینید که «آنان» می‌خواهند. به شما از «انقلاب مخملی» می‌گویند و احتمالاً اسناد و مدارک و شنودهایی هم ارائه می‌دهند و شما نیز می‌پذیرید. شاید شنود مکالمات محرمانه تلفنی موسوی و اوباما و طراحی هر دو برای «انقلاب مخملی» را نیز تقدیم کرده‌اند! چه می‌دانم! «جعل اطلاعات» یعنی همین! «کانالیزه کردن اطلاعات» یعنی همین! «محاصره اطلاعاتی» یعنی همین!

جناب آقای حداد، برادر بزرگوارم، این روش‌های مرسوم و معمول در «سناریونویسی» و «توطئه» است طبق همان تعریفی که در ابتدای نامه عرضه کردم. اگر به «توطئه انگلیسی‌ها» باور دارید، به سخن من نیز، به عنوان کارشناس این حوزه، باور کنید.

برادرم آقای حداد!

چنان شما را به محاصره گرفته‌اند که تنها آن‌چه را که آن‌ها می‌خواهند می‌بینید. گزارش شما از حادثه شوم میدان آزادی و کشته شدن عده‌ای را شنیدم. فرمودید عده‌ای مسلح می‌خواستند پادگان بسیج را تصرف کنند و غیره! حیرت می‌کنم از این گزارش! فقط در همین یک مورد، از کانال‌های مستقل، مستقل از کسانی که شما را در محاصره گرفته‌اند، تحقیق کنید. امیدوارم به نتایجی عجیب برسید درباره اطرافیان‌تان. نمی‌دانم این کسان چگونه و با چه معیارهایی چنین قدرتمند و تأثیرگذار شدند؟

برادرم آقای حداد!

به دستگیری‌های اخیر توجه و در آن تعمق کنید. برخی «آقایان» را «دوستان‌شان» دستگیر می‌کنند و سپس همان بی. بی. سی.، که به عملکرد آن، به درستی، بسیار حساس هستید، اخبار این دستگیری‌ها را بزرگ می‌کند. به این ترتیب، «لیدر»های آینده را می‌سازند. چرا به این ترفندها توجه نمی‌کنید؟ بعید است از شما!

آقای حداد!

زمان انقلاب نیز، که مقایسه آن با اعتراضات مسالمت‌آمیز کنونی مردم در چارچوب قانون اساسی به نتایج انتخابات دهم قیاس مع‌الفارق است، به دلیل فقدان اطلاع‌رسانی یا اطلاع‌رسانی کاذب و یکسویه رسانه‌های داخلی، بی. بی. سی. شنوندگان کثیر یافت تا بدان حد که امام راحل نیز اخبار را از طریق آن دنبال می‌کرد. تأثیر بی. بی. سی. تا بدان‌جا رسید که محمدرضا پهلوی بی. بی. سی. و دولت بریتانیا را مسئول وقوع انقلاب می‌دید! تلقی فوق در کتاب «پاسخ به تاریخ» شاه مخلوع نیز بازتاب یافته. این‌ها توهّم است. چرا رسانه‌های دولتی، به‌ویژه صدا و سیما و خبرگزاری‌ها، اطلاع‌رسانی درست نمی‌کنند تا مردم تشنه دیدن بی. بی. سی. فارسی شوند؟ چرا روزنامه‌ها و حتی اینترنت و موبایل و سایت‌های خبری منتقد را چنان محدود می‌کنند که مردم به دامان بی. بی. سی. پناه برند و شایعات گمراه‌کننده و خطرناک بازار داغ یابد؟ درست است که با دست خود مردم را به دامان بی. بی. سی. فارسی برانیم و سپس گلایه کنیم؟

آقای حداد!

می‌توانم هم‌اکنون چارت بکشم و از رابطه نزدیک، و حتی پیوند خویشاوندی و خونی، برخی کسان سخن بگویم که مایه حیرت شما شود. کسانی که در دو سوی به ظاهر متقابل نشستند و جامعه ایران را «دوقطبی» کردند. می‌توانم با اسم و رسم معرفی‌شان کنم و از پیوندها و روابط دیرین و حتی امروزشان سخن بگویم. چرا من می‌بینم و شما نمی‌بینید؟ شاید به این دلیل که «کانال‌های اطلاعاتی» من بسته نیست؛ شاید به این دلیل که من احدی از آحاد مردم و در متن جامعه‌ام و کسی از طریق بولتن‌ها و نظرسنجی‌های آنچنانی تغذیه و هدایتم نمی‌کند. من محققم و جنابعالی دولتمرد. من مشغله‌ام تنها و تنها در حوزه تخصصم است و فرصت کافی برای کاوش دقیق و پیگیری حوادث، با چشم و گوش خود، دارم.

برادرم، آقای حداد!

«شیاطین» همه جا هستند. در یک جا جمع نیستند. اگر قرار باشد بتوانند فرایندهای سیاسی را «دستکاری» و هدایت کنند، که خود نوعی «مهندسی اجتماعی» است، باید در همه مراکز قدرت حضور داشته باشند. چرا تصوّر می‌کنید در محاصره نیستید و تحولات جاری را از عینک دیگران نمی‌بینید؟

آقای حداد!

من در متن جامعه هستم. به روشنی و با یقین دیدم که اکثریت مردم به مهندس موسوی رأی دادند و به همین دلیل روز شنبه، 23 خرداد، سراسر ایران در حیرت بود. بسیاری سرخورده و افسرده بودند. گویی شوک بزرگی بر جامعه ایران وارده شده. 23 خرداد روز سکوت و بهت بود. چه کسانی کام ایرانیان را تلخ کردند؟ چه کسانی عظمت انتخابات تاریخی 22 خرداد را شکستند و «حماسه ملّی» را به اعتراض ملّی بدل نمودند؟ شما شور و شعف مردم را در انتخابات از نزدیک ندیدید. آیا یازده میلیون نفر کسانی که میزان مشارکت در انتخابات ریاست‌جمهوری را از حدود 29 میلیون نفر در دوره نهم به حدود 40 میلیون نفر در دوره دهم رسانیدند، به این دلیل وارد صحنه شدند که به احمدی‌نژاد رأی دهند؟

برادرم، آقای حداد!

من شهادت می‌دهم که «کودتای انتخاباتی» شد. اگر صداقت و سلامت مرا قبول دارید بپذیرید. تمامی کارنامه علمی و پژوهشی و سیاسی خود را در گرو این داوری می‌گذارم. این را از همان آغاز، از زمان سخنرانی تحریک‌آمیز حسین شریعتمداری در اصفهان (7خرداد 1388) دیدم که از «جنگ‌های صدر اسلام» سخن می‌گفت و میرحسین موسوی و کروبی را با طلحه و زبیر و حتی یزید مقایسه می‌کرد. مالک اشتر لابد خود او و حسینیان و اعوان و انصارشان هستند که این بار به دستور علی (ع) تمکین نمی‌کنند و تا آخر خط پیش می‌روند. می‌خواهند ستون خیمه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و مهندس میرحسین موسوی، دو یار بازمانده از سه یار امام راحل، را فرو ریزند. این بار، باید علی (ع) دنباله‌رو مالک اشتر شود. این را از زمان تهاجم پرخاشگرانه و زشت احمدی‌نژاد در مناظره با مهندس موسوی دیدم و در 14 خرداد آن را «کودتای انتخاباتی» نامیدم. [9] در 8 خرداد، محترمانه و بدون ذکر نام، خطاب به حسین شریعتمداری نوشتم:

«با نزدیک شدن به زمان انتخابات دهمین دوره ریاست‌جمهوری... گاه سخنانی شنیده می‌شود که به شدت ناهنجار است. متأسفانه، برخی کسان فضای انتخابات دهمین دوره ریاست‌جمهوری را با جنگ‌های حق و باطل در صدر اسلام اشتباه گرفته‌اند؛ در یکسو حق مطلق است و در سوی دیگر کفر مطلق. تشبیه رقبای انتخاباتی به طلحه و زبیر و بالاتر از آن به «یزید» از این‌گونه است... دو قطبی کردن جامعه و بالاتر از آن تلاش برای تبدیل «رقابت سیاسی» به «ستیز» دارای پیامدهای خطرناک است و قطعاً به مصلحت انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران نیست. کسانی که در این راه کوشیده و می‌کوشند، در بهترین ارزیابی، ارزش‌های بنیادین انقلاب و سیره امام راحل و رهبری معظم انقلاب را به‌کلی از یاد برده‌اند.» [10]

این سناریو به دقت اجرا شد. گام به گام و طراحی شده. این همان سناریویی بود که پس از دو خرداد 1376 با «قتل‌های زنجیره‌ای» و حادثه کوی دانشگاه اجرا شد ولی به فرجام نرسید. معرکه‌گیران همینان بودند. این بار ده سال بر روی سناریوی فوق کار شد؛ نقاط ضعف و علل شکست آن در سال 1378 را با دقت کاویدند و ترمیم کردند. اینک، همان سناریو با ضریب پیروزی بالا در شرف تحقق است.

جناب آقای حداد عادل!

من در حیرتم! جنابعالی پیش از پایان مراحل قانونی و صحه گذاردن شورای نگهبان بر صحت انتخابات بر آن صحه می‌گذارید؟ آیا به کنه این گفتار خود توجه دارید؟ آیا به غیرقانونی بودن این رویه خود توجه دارید؟ مگر می‌توان پیش از تأیید انتخابات از سوی شورای نگهبان بر آن صحه گذارد؟ شما، پیش از اتمام مراحل قانونی، از کجا می‌دانید این انتخابات درست برگزار شده و ابطال نخواهد شد؟

برادرم، آقای حداد!

علاقه شما به آقای احمدی‌نژاد در سخنان‌تان مشهود بود؛ به‌ویژه زمانی که از «مردمی بودن» او و 60 سفر استانی سخن می‌گفتید. باور کنید، احمدی‌نژاد گزینه مطلوبی نیست. احمدی‌نژاد امروزه در میان مردم ایران منفور است. احمدی‌نژاد نه تنها چهره رقابت‌های انتخاباتی و مناظره‌های تلویزیونی را با رفتارهای ناهنجار و بی‌اخلاق خود زشت کرد و جامعه را ملتهب نمود، بلکه در سخنرانی پس از پیروزی ظاهری‌اش در میدان ولی‌عصر (عج)، متفرعنانه و فارغ از تواضع، شدیدترین اهانت‌ها را به بخش کثیری از مردم ایران کرد و بارها خود را «ملّت» خواند و منتقدانش را «دشمن ملّت» حتی اگر آیت‌الله هاشمی و میرحسین موسوی باشند. احمدی‌نژاد با نفسانیتی بیمارگونه خود را پرچمدار انقلاب و وارث امام نمایاند. به نامه استاد شجریان بنگرید که خود را از همان «خس و خاشاک‌»هایی می‌داند که احمدی‌نژاد به ایشان توهین کرد. برادرم، آقای حداد! من نیز از همان «خس و خاشاک»ها هستم زیرا به میرحسین موسوی رأی دادم. میلیون‌ها نفر از مردم ایران از همان «خس و خاشاک‌ها» هستند.

برادرم، آقای حداد!

به خداوندی خدا، میرحسین موسوی رئیس‌جمهوری بهتر برای این نظام است؛ پاسداری امین‌تر برای میراث امام راحل و قانون اساسی است. احمدی‌نژاد قابل اعتماد نیست. او معلوم نیست فردا با قانون اساسی و ایران اسلامی چه می‌کند. اگر امروز آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و مهندس میرحسین موسوی را از میدان به در کند، فردا معلوم نیست با دیگران چه خواهد کرد. من تاریخ خوانده‌ام و شما نیز خوانده‌اید. به تاریخ آلمان دهه 1930 رجوع کنید و ببینید گام به گام چه رخ داد.

برادرم، آقای حداد!

من از سال 1372، در نوشتار و مصاحبه‌هایم منتقد جدّی سیاست‌های توسعه آقای هاشمی رفسنجانی بوده ‎ام. می‌دانم این سیاست‌ها مورد قبول میرحسین موسوی نیز نبود. من، مانند بسیاری از مردم، به شایعات گسترده درباره «فساد خاندان هاشمی» باور کردم. اکنون به این نتیجه رسیده‌ام، که به فرض صحت این شایعات، فساد مالی در همه جا می‌تواند باشد ولی مخاطرات و زیان‌های آن برای جامعه ایران بسیار کمتر از وضع کنونی است. ایران به شخصیت سیاسی چون هاشمی نیاز دارد و من متأسفم از کسانی که جایگاه برجسته هاشمی، به عنوان عامل تعادل‌بخش سیاست ایران امروز، را نادیده گرفتند و با روش‌های غیراخلاقی و از مجاری غیرقانونی در راه تخریب او کوشیدند. چرا جنابعالی در گفتگوی تلویزیونی دیشب به‌کلی درباره اهانت‌های شدید به آیت‌الله هاشمی رفسنجانی سکوت کردید؟ چرا آقای احمدی‌نژاد، صرفنظر از مباحث مطروحه در مناظره تلویزیونی و سخنرانی‌های بعد از آن، در نطق میدان ولی‌عصر (عج) جمعیت را چنان تحریک کرد که علیه هاشمی شعارهای زشت دهند؟ به کجا می‌رویم؟

جناب آقای حداد عادل!

احمدی‌نژاد و تیم او، حسین شریعتمداری و حسینیان و اعضای کانونی معین و مشکوک فتنه‌ای آفریدند که هر آن می‌تواند به آشوبی بزرگ و خونین بدل شود. لحظات ارزشمند است. بمبی ساعتی به آخرین دقایق انفجار خود نزدیک می‌شود. اکنون زمان درایت است. اکنون زمان هشیاری است. اکنون زمان تعامل است.

برادرم، آقای حداد!

برای نجات کشور هیچ راهی وجود ندارد جز ابطال انتخابات و برگزاری مجدد آن!

برادر کوچکتان

عبدالله شهبازی

شیراز، 28 خرداد

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 18:28

اثبات ساختگی بودن تصویر مرد مسلح در فارس نیوز

http://iranianuk.com/article.php?id=38832

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 18:29

سئوالات زیرکانه خبرنگار عراقی از قشقاوی سخنگوی وزارت امور خارجه

در کنفرانس خبری حسن قشقاوی سخنگوی وزارت خارجه یک خبرنگار زیرک عراقی! هوشمندانه سئوال خود را در دو بخش چنین پرسید. اول سئوال کرد:«با تشکر از کمکهای فراوان دولت ایران در درمان مجروحان عراق، آیا برنامه های دیگری در این زمینه برای عراق دارید؟» سحنگوی وزارت خارجه قولهای فراوان و مساعدی داد که در آینده، «جمهوری اسلامی» اقدامات پزشکی و درمانی بیشتری در عراق انجام می دهد. خبرنگار عراقی سئوال اصلی خود را چنین پرسید:«آیا برای مجروحان داخل و اتفاقات اخیر که صحنه هایی از آن را خود من دیده ام، چنین کمکهایی هم می کنید؟»

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 18:35

انا الله و انا الیه راجعون
شهادت جمعی از هم میهنان در اجتماعات مدنی اخیر که به صورت مسالمت آمیز در تهران و شهرستانها بوقوع پیوست دل هر ایرانی شرافتمند را بدرد آورد که موجب تاسف و تاثر بسیار گشت ، با وجود تلاشهای بسیار برای گرفتن مکانی جهت بزرگداشت این عزیزان با موانع بسیاری مواجه شدیم از این رو با توجه به اعلام سه روز عزای عمومی از سوی مراجع اعظام برای ادای احترام به خواهران و برادران عزیزمان ساعت 8 بعد از ظهر پنجشنبه مورخه 4 تیر 88 در آستانه مبارک حضرت علی بن مهزیار اهوازی جهت روشن کردن شمع به یاد این شهیدان و همبستگی با خانواده های گرامیشان گردهم میآییم .
تشکیلات خوزستان جبهه ملی ایران

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 20:06

چگونه با کودتا و کودتاچیان مقابله کنیم، محسن سازگارا
» نسخه قابل چاپ
» ارسال به بالاترین
» ارسال به فیس بوک
محسن سازگارا
نوشته پیش رو مجموعه راهکارهایی است که به منظور مقابله با کودتا و کودتاگران تنظیم شده است. در این نوشتار ابتدا به هدف مورد نظر و سپس تقویت یکپارچگی و مقاومت ملی، تاکتیک های پیشنهادی، چگونگی فرسایش کودتاچیان و فلج سازی حکومت کودتا پرداخته و آنگاه تاکتیک های ضد جنبش از طرف کودتاچی ها را مورد بررسی قرار داده است

تبلیغات خبرنامه گویا


advertisement@gooya.com
---------------------------------

به نام خدا

هدف:
پایین آوردن کودتاچیان از قدرت و محاکمه آن ها

استراتژی:
استراتژی سه مرحله ای مقابله عبارت است از:
الف- تقویت یکپارچگی و مقاومت ملی
ب- فرسایش کودتاچیان
ج- فلج سازی حکومت کودتا
تاکتیک ها ی پیشنهادی ذیل این سه سرفصل:

الف- تاکتیک ها برای تقویت یکپارچگی و مقاومت ملی
۱-الله اکبر گقتن تمام مردم روی پشت بام ها هر شب از ساعت ۱۰ تا ۱۰:۳۰، و خواندن دعاها و شعارهای واحد در هر جای ممکن و در هر مراسمی
۲- جلب حمایت بین المللی برای همبستگی با ملت ایران و انزوای کودتاچیان (وظیفه مبارزین خارج ازکشور)
۳-افزایش حاشیه امنیت برای جنبش اعتراضی از طریق اعتراض های کم هزینه تر مثل شعارنویسی روی دیوارها، چسباندن برچسب های سبز روی عکس های خامنه ای، ساختن اشعار جدی و شوخی برای رهبر کودتا(آقای خامنه ای) و خواندن آن ها دراماکن عمومی و ده ها روش ابتکاری دیگر
۴-پایین آوردن انتظارات عمومی برای یک پیروزی سریع (مبارزه ممکن است چندین ماه طول بکشد)
۵-استفاده از رنگ (در حال حاضر رنگ سبز، رنگ جنبش است) و سمبل های همگانی دیگر مثل سرود ها یا علامت ها

ب- فرسایش کودتاچیان
۱-حضور مردم در خیابان ها و تظاهرات موضعی کوچک وبزرگ در نقاط مختلف شهرها و روستاها برای فرسایش و پراکنده کردن قوای کودتاچیان
۲- مختل کردن خطوط ارتباطی و انتقال قوای کودتاچیان (مثال: مختل کردن ترافیک- تظاهرات همزمان در نقاط متفاوت و ایجاد مانع برای حمل و نقل قوای کودتا
(مثال: شیراز- بستن خیابان با بشکه و تیرآهن)
۳- جنگ روانی با کودتاچیان از طریق جذب بخش هایی از سپاه و بسیج و پلیس، شعار به نفع ارتش، مقابله و ایجاد ترس و وحشت در دل سرکوبگران به خصوص لباس شخصی ها و انتشار اسم و عکس و کار کردن روی خانواده های آن ها و ده ها روش دیگر
۴- بزرگداشت یاد زندانیان و قربانیان و شهدای جنبش و برگزاری مراسم ابتکاری و پی در پی و شورانگیز برای آن ها، روشن کردن شمع پشت پنجره خانه ها، تکثیر عکس و زندگی نامه آن ها و خواندن سرود و ده ها روش ابتکاری دیگر
۵- استفاده از زنان برای پیشبرد جنبش به خصوص زنان و مادران و دختران فعالین شهید شده وزندانی
۶- تحصن در مناطق مختلف

ج- فلج سازی حکومت کودتا
۱- - ساختن کانال های ارتباطی بین جنبش های اجتماعی زنان، کارگران، دانشجویان، معلمان و اقلیت ها به خصوص تلاش برای جذب جنبش کارگری (مهم ترین عنصر برای مقابله با کودتا)
۲- مختل کردن مراکز قدرت کودتاچیان به خصوص مراکز ارتباطی و اطلاع رسانی مثل سایت ها ی اینترنتی، روزنامه ها و رادیو تلویزیون و مراکز انرژی
۳- تسخیر مراکز کودتاچی ها به خصوص نقاطی که کارشان را مختل می کند
۴- تشکیل کمیته های اعتصاب در بین اقشار مختلف به خصوص کارگران و شبکه های حمل و نقل مثل مترو و اتوبوس رانی
۵- ایجاد شبکه های مالی برای پشتیبانی از اعتصاب کنندگان، قربانیان و فعالان در بند و کمک روانی و روحی به خانواده ها
۶- سازماندهی اعتصابات موضعی به سمت اعتصابات سراسری تا سرحد فلج سازی کامل کشور. دراین مرحله کار حکومت کودتا تمام می شود.

کمی هم از تاکتیک های ضد جنبش از طرف کودتاچی ها
معمولا کودتاچیان در استراتژی سرکوب خود این سه سرفصل را قرار می دهند
الف- بستن درهای کشور و کنترل خبررسانی و سرکوب همراه با تهدید (مثل سرکوب روز سی خرداد) و فشار برای پاشیدن گرد مرگ و وحشت بر سر کشور
ب- دستگیری و قطع ارتباطات رهبران و فعالین با یکدیگر و مردم
ج- ایجاد انحراف و شکاف در صفوف رهبران جنبش و مردم به خصوص در هفته های اول که هنوز جنبش قوام و یک پارچگی خود را نیافته از طریق طرح مصالحه ها و شعارها و آکسیون های انحرافی

پاره ای اقدامات برای مقابله با این حرکات عبارت است از
۱- ساختن مرکز هماهنگی، این مرکز باید در دسترس رژیم و قابل سرکوب کردن نباشد. رهبران جنبش در داخل یک تشکل سراسری را اعلام می کنند و تصمیم گیری های آن ها از سوی سخنگوی انتخابی در خارج منعکس می شود. هر فردی می تواند خود را عضو این تشکل بداند اما لزومی به معرفی افراد اصلی آن نیست.
۲-ساختن کمیته های دفاع از خویش با برنامه ریزی قبلی، در صورت دستگیری افراد الف و ب ،ج و دال مسئولیت راهبرد و دفاع از دستگیرشدگان را به عهده می گیرند. همچنین ایجاد کادرهای جایگزین برای مقابله با سرکوب وسیع فعالان و کادرهای رهبری جنبش های اعتصابی
۳- فراخوانی چهره های مطرح سیاسی، هنری، ورزشی و... برای پیوستن به جنبش
۴- طرح این نکته که فشار روی رهبران جنبش و خانواده هایشان زیاد است و می خواهند زیر تهدید و فشار آن ها را از پیگیری اهداف جنبش منصرف کنند و هر گونه انصراف احتمالی ایشان زیر تهدید و شکنجه صورت می گیرد.

آن خس وخاشاک تویی، پست تراز خاک تویی
شورمنم، نورمنم، عاشق رنجور منم
زورتویی، کورتویی، هاله بی نورتویی
دلیر بی باک منم، مالک این خاک منم

محسن سازگارا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد