حرف حساب خان

از یکی از خانهای لرستان روایت کرده اند که برای حل و فصل یک مشکل طایفه ای در مجلسی سخن می گفت. برای خودش می دوخت و می برید، در انتهای هر جمله از حضار می پرسید: حضرات اگر بی حساب می گویم بگوئید بی حساب است! اهل مجلس با سکوت سهمگین و بعضا سر تکان دادن های خود خان را به ادامه افاضاتش تشویق می کردند. باز خان ادامه می داد و هر طور دلش می خواست قضایا را رفع و رجوع می کرد و دوباره می پرسید: حضرات! کدخداها! مردم! اگر بی حساب می گویم بگوئید بی حساب است، باز سکوت بود و تایید! همین طور تداوم یافت! اختلافات رفع و رجوع شد و حضرت خان از این همه درایت و کاردانی خودش متعجب شد! پس از ساعتها عرض فضل و افاضه! خان ختم جلسه را اعلام فرمود! و البته باز یادآوری کرد که اگر بی حساب گفته ام بگوئید! بالاخره شیخ پیری عمر خود را کرده و آب از سرش گذشته در حین اتمام جلسه گفت: جناب خان! در میان اهل مجلس مردی نیست که بگوید و گرنه همه حرفهایت بی حساب بود!   منبع

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد